وقتی

وقتی که شب پرده‌ای می شود

 بر نسیم و کنار می‌رود

وقتی که یک تنهایی هزارساله

در من حلول می کند

وقتی که دیواری نیست

 میان من و تو

از همین راه دور

وقتی که در یک لحظه

 رعدی در دل هر دومان می‌زند

و بارانی در دل یکیمان کافیست

تا هر دو خیس شویم،

تنها یک تلنگر، یک اشاره، یک حرف

کافیست تا فاصله تبخیر شود!!!

و

نگاهم از همین راه دور

نگاه تو را بیابد

آنگاه در می‌یابم

 نام آن شور را که در رگهایمان می‌دود

نام آن سودا را که میان ماست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد