با من بگو از عشق
با من بگو از عشق
ای آخرین معشوق
که برای رسوایی
دنبال بهونم
با بوسه ای آروم
خوابم رو دزدیدی
تو شدی تعبیر
رویای شبونم
من تو نگاه تو
دنیام و می بینم
فردای شیرینم
نازنین من
چشمای تو افسانه نیست
که تموم خواب و خیالم بود
تقدیر من عشق تو شد
که همیشه فکر محالم بود
شبهای تنهایی
همرنگ گیسوته
آغو شتو واکن
بانوی مهتابی
دلواپسیهامو با خنده ای کم کن
که تویی پایان یک تردید و بی تابی