* قیمت عشق همیشه بیش از تحمل آدمیزاد بوده *
«« در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد امد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد »»
حرفهای یواشکی :
او گفت: هیچکس را غم من نیست!
گفتم: پس تورا غم نیست!همانا خوشبخت ترینی.
گویی مرا دیوانه پندارد .. گفت: تو خود ندانی که غم چیست!
گفتم: غم .. شیرینی فراق است.
گفت: پس تلخی چیست؟!
گفتم: بی غمی.
باز برآشفت و گفت: آن که بی درد است چون تلخ است؟
گفتم: او تلخ تر از تلخ است .. لیک نداند.
گویی در وجود من چیزی نگریست که گفت: بیش برایم گوی!
گفتم: اورا که درد نیست .. از حضرت دوست فاصله ایست .. پس این دوری
قفس حجاب را بیشتر و عظیم تر کند و چون در حجاب تن مدفون شوی ..
مسیر وصال تیره گردد و وعده دیداری نماند .. هر آینه .. این خود تلخترین
باشد.نگاهم کرد پیوسته و گفت: نمیدانم چه میگویی.
اما اکنون حس زیبایی از تلخی ام دارم ...!!! پس مست شد و رفت.
« انسانها وقتی یکدیگر را دوست میدارند زیباتر از همیشه اند »