جام می عشق را امشب

در آِغوش میخواهم

به دلتنگی

تمام خوب بودنهایش را

درمان این تن تمام درد میدانم

دو سال پیش در چنین روزی تو را یافتم

با دیدنت

تمام وجودم لرزید

اشک اتفاق آن شبم بود

و دل اعتبارم برای بدست آوردن

تو

تو را به دست آوردم

تمام روزگارم شدی

زندگی و شاید هم

تمام خیالم

به اشک راه را با تو آمدم

به اشک

به اشک

به اشک

چه روزها که باهم داشتیم

چه حرفها که بهم نگفتیم

آخر دیوانه تو که میدانستی می روی

چرا با رفتنت

دنیا را بر سرم خراب کردی

میدانی چه به من آمده ؟؟؟

خوب گوش کن

سکوت تنها حکایت من است

با وجود خسته هزار تکه ام

سخن تنها به اشارت دیگران

فرصت حضور می یابد 

دل

 حتی به تبسم هم مهر باطل شد

می زند

تو کجایی که بدانی

تو کجایی که بدانی
 
تو کجایی که بدانی ؟؟؟؟

( با تو هستم ای مسافر

ای که به جاده تن سپرده

ای که دلتنگی غربت منو از یاد تو برده

هنوزم هوای خونه عطر دیدار تو داره

گل به گل گوشه به گوشه

تو رو یاد من میاره

.....

به گذشته بر میگردم به سراغ خاطراتم

تازه میشود دوباره از تو داغ خاطراتم

به تو می رسم همیشه در نهایت رسیدن

هر کجا باشی و باشم به تو بر میگردم از من

......

با همه شکستم از تو نیستم از دست تو دلگیر)








نظرات 1 + ارسال نظر
میثم چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ق.ظ

خیلی زیباست خیلی!!!!
فقط همین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد