چه شورها پیوست
به این شکسته بیدار
با شکستن خواب
ستاره بود و رواق بلند تاریک!
صدای نبض زمان بود
صدای بال درخت
صدای پای نسیم
صدای نرم غزلهای آب در مهتاب
همان ترانه غمگینه که می سرود سپهر
همان حکایت مبهم که می نوشت شهاب
ستاره را گفتم:
کجاست مقصد این کهکشان سر گشته؟
کجاست خانه این ناخدای سر گردان؟
کجا به آب رسد تشنه , با فریب سراب؟
ستاره گفت که:
خاموش!
لحظه رادریاب!