به کجا می روم؟

حس می کنم به بیراهه رفتم این چند سال...حس می کنم زندگیم تباه

شده... هر روز بیشتر و بیشتر به درون خودم فرو می رم و از دیگران کناره

می گیرم... شاید اینطور بهتر باشد..وقتی هیچ راهی برای برقراری یک ارتباط
 
سازنده و سالم و زیبا و همراه با درک متقابل نیست شاید اینطور بهتر باشد..
 
نویسنده ها و شخصیتهای داستانی و سینمایی مثل قبل مثل دوران

دانشجویی و انزوایم دوباره جای همه را برایم می گیرند... دنیای درون ما انقدر
 
بزرگ هست که که دیگران به سختی می توانند انرا درک کنند و خودم هم
 
در مورد دیگران...  این چند سال فرسوده شدم برای یافتن پاسخهایم...

و نداشتن حامی و کسی که راهنمایی ام کند باعث شد حسابی به
 
بیراهه بروم...

کلاس  امروز خیلی خوب بود... عالی بود... حسابی توی این گرما عرق

ریختیم... زندگیم دوباره روی روال می افتد. درس خواندن را یواش یواش

 می خواهم شروع کنم برای کنکور فوق لیسانس...خیلی باید بخوانم

و تمرکز کنم .... شاید روزی بتوانم از این طریق از اینجا بروم و ادامه بدهم...

شاید هم روزی بتوانم کامل شوم...

و کلی حرف ناگفته که بهتر است در دلم نگهشان دارم.....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد