for you 

از هجوم  نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب

مرده ای را جان به رگ ها ریخت،

پا شد از جا در میان سایه و روشن،

بانگ زد بر من :مرا پنداشتی مرده

و به خاک روزهای رفته بسپرده؟

لیک پندار تو بیهوده است:

پیکر من مرگ را از خویش می راند.

سرگذشت من به زهر لحظه های تلخ آلوده است.

من به هر فرصت که یابم بر تو می تازم.

شادی ات را با عذاب آلوده می سازم.

با خیالت می دهم پیوند تصویری

که قرارت را کند در رنگ خود نابود.

درد را با لذت آمیزد،

در تپش هایت فرو ریزد.

نقش های رفته را باز آورد با خود غبار آلود.


نظرات 1 + ارسال نظر
هیشکی دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ http://sedaye-pare-tanhai.blogsky.com/

سلام.
خودت میدونی چی گفتی؟
حرفی رو زدی که من الان دو ماه میخوام به نوشته تبدیلش کنم و نمیتونم.خدایی خیلی ممنون.
موفق باشی.
ممنون که به من سر زدی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد