ویرانه های خاطراتم در انبوه قاصدکهای بی کس گم گشته

و من...تنها.......

به فرداهای بی خاطره دل بسته ام

شاید کسی در آن دورها..

معرفت دستهایم را باور کند.

شاید..هنوز..

کسی در شهر دلتنگی های من

بغض ناب و فرو خورده ام را جستجو می کند

و من..به تبرک چشمان خسته اش

 عاشقم .

و این عشق را در کنکاش بی رمق اما......

پر امیدش باور کرده ام!

شاید آنجا کسی برای رویش من

هنوز....

منتظر است.

هنوز منتظر است!









نظرات 5 + ارسال نظر
جوجول و کوالا چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:26 ق.ظ http://shivana.blogsky.com

خیلی وبلاگ ماهی داری...
انتظار خودش یه امده...
موفق باشی

میثم چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:26 ق.ظ

سلام خانومی
اینا چه بانمکن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

وب لاگت خوشکل تر شده !!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:56 ق.ظ

این شکلارو از کجا آوردی آخرشه!!!

عاشق تنها چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ب.ظ http://dostatdaram.blogsky.com

من از نهایت شب
حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
سلام دوست عزیزم از لطفت خیلی ممنونم ممنون که منو تنها نمی زاری باید بگم زیبا بود مثل همیشه من به روزم و منتظر نظرخوشکلتم

میثم پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:20 ب.ظ http://www.naslesokhte.blogsky.com

شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پر پرواز من بودند
و زندگییم پر است از انسانهای میمون نماییـی ـبه قول نیچه ـ (مانکی منهایی) چون عاشق تنها.
ببخشید تلخه نه : تو هر گز نمی فهمی که در پیست اولی هستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد