.....و شب را برای آرامش قرار دادیم.....

نمیدونم چرا دیشب که خوابم نمیبرد٬به این فکر کردم که چه وقتهایی شبها

به جای اینکه آرام بگیرم و بخوابم و خستگی کار روزانه رو از تن بیرون کنم

بیدار بودم و هیچ آرامشی نیافتم.....

اون موقعها که درسخونتر بودم پیش میومد که تا ۳٬۲نصف شب بیدار باشم و

به قولی خر بزنم...اما اون مال قدیما بود....

به نظر من یکی از شایعترین علت نخوابی های بشر درده.روزها شاید به علت
 
کار و سرگرمی شاید هم به علت اطرافیان و شلوغی انقدر متوجه دردهامون
 
نمیشیم اما شبها....

جدا از دردهای جسمی که با افزایش سن شیوعشون بیشتر میشه٬دردهای
 
روحی هم بیشتروهم آزاردهنده ترند.

 وقتی شبا آدما با خودشون تنها میشن٬تمام آلام و تاثراتشون به ذهنشون که

٬تو تاریکی بی دفاع شده٬یورش میاره.درد تنهایی٬درد غربت٬درد فقر و نداری٬

درد دوری٬درد نادانی و هزاران درد و غم دیگه...

حتی اگه انقدر خسته باشی که تا سرتو رو بالش بداری خوابت ببره٬بازم

کابوس دردها تنهات نمیذاره و صبح که از خواب پا میشی حس میکنی اصلا

نخوابیدی....

خدایا پس این شب آرامش دهنده کجاست؟؟؟؟


*اما٬این نخوابیدن ها باعث میشه که صبح یه تئوریسین بشی٬باورت نمیشه

این پست رو از اول بخون!!!!!!!!!!!!!

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد