چه شب هایی را سحر کردم
وشوق با من شب زنده داری  کرد
ومن در کمین او بودم
مبادا اسیر خواب گردد
 ونگهبان بسترم خیال وجد
ومی گفت :
مبادا در خواب باشی
زیرا خفتن بر تو حرام است
بیماری در گوش من می گفت :
گر طالب وصلی
مبا دا  شکوی بر زبان گویی
این روزها بر من گذشت
حال ای دیدگام من !
دیدار خیال خواب را به شما بشارت میدهم
وتو ای نفس
حذر کن !
مبادا آن عهد را به یاد آری
نظرات 6 + ارسال نظر
رسوا دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ق.ظ http://rosvai.blogsky.com

سلام عزیزم
خیلی مطالبت قشنگه من وقتی وب شما رو دیدم به وب سازی توی بلوگ سکای رو آوردم. ممنونم ازت خیلی دوست دارم تبادل لینکی طی امروز و فردا داشته باشیم. به منم سیر بزن خوشحال میشم.

نماز و روزتونم قبلول

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ق.ظ

سوفیا جونمممممممممممم
ممنونم که به وبلاگ من سر زدی (یعنی وبلاگ خودتت)
تو دنیا به ماه باشه اون
سوفیای منهههههههههههههه
دوستت دارمممممممممممممم

پسر تنها سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:35 ق.ظ http://blogsky

سلام عزیز ترین
فقط سکوت من در برابر اون همه مهربونیت معنی می ده
موفق باشی

آدونیس پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ق.ظ http://www.alad69.mihanblog.com

khyli ghashang bood bano aziz man ke khosham omad az shanbeh manam digeh berozam khasti sar bezan

رضا پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:26 ق.ظ http://شرمنده

واقعا زیبا بود براتون ارزوی موفقیت میکنم . فقط یه چیزائی برام مجهوله دوست داشتم اونارو بدونم . امیدوارم منو شناخته باشی.موفق باشی...رضا...کلکسیون غم

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:17 ب.ظ

enghadar mahshar bood ke nemidoonam chi begam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد