شعر

 

عشق رفته

عشق چون نعمت بوددر آسمان بیکران سخت بدست آمد ولی آسان برفت از دستمان

 

غروب
غروب دل نواز اشک آور یه تک درخت بی یارو یاور تو تنها خشک و بی برگی خزانت رفت و با دردی شبستان دلت تنها و خاموش است تو در دریایی وقلبت پریشان است

نگاه عشق
نگاه کن سایه ی سیاه سرکشم چگونه اسیر دست تو می شود نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود اشاره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد به دام عشق می کشد چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل ستاره چین برکه های شب شدم مرا بپیچ در حریر بوسه ات مرا بخواه در شب های دیر پای شمع ای شمع به چه می خندی به شب تیره ی خاموشم بخدا مردم از این حسرت که چرا نیستی در اغوشم ان کس که مرا نشاط هستی داد ان کس که مرا امید شادی داد ان عشق تو بود در جستوجوی نگاه تو در اندیشه دو چشم رویایی تو هرگز نبرد دیده گانم خواب ای مایه ی امید من ای تکیه گاه من با امید بهترین ارزوها برای تمام جوانان ایران زمین عشق همه ی عاشق ها یا حق لوتی ها


 

تو
و تو خودت را از من نگیر که من در تو و با تو متولد شدم ودر تو و با تو می میرم


نظرات 1 + ارسال نظر
amir جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:50 ب.ظ http://selectimages.blogsky.com

زندگی خوابی ست و عشق رویای آن

موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد