شعر

تا کی

تا کی از درد نبودنهایت بنشینم به قلم فرسایی تا کجا بنویسم برگرد تا کی انگار کنم می آیی مده آزار مرا چون که تورا نکند مردن من تاثیری آه تاوان کدامین گنه است که تو از زندگیم میگیری به خدا یک سرم و یک سودا نیست جز بودن تو در سر من سایه پرورده بیا کاری کن سایه افکنده غمت بر سر من رفته دیگر زتنم گرمی عشق شکل من شکل چراغی خاموش تاکجا بنویسم برگرد با دو زانو شده ام هم آغوش گاه گویم به خود ای دیوانه تا به کی در غم او میسوزی ام انگار دلم میگوید که تو از دور می آیی روزی

 

گلایه
گله دارم گله از دست زمون گله ازآدمای نا مهربون گله از گم شدن عاطفه ها گله از این همه سلاخی و خون پرواز باد بادکای بی صدا که می چر خند توی آسمون شهر می گند که فرصت عشق تموم شده واسه عاشقای بی نشون شهر دوره مهربونی همزبونی تموم شده تلخی ها موندنی وشیرینی بی دووم شده گل شب بو توی شب هم دیگه بویی نداره انگار آواز قناری توقفس حروم شده/ (تقدیم به کسی که آفتاب مهرش هرگز ازآسمان قلبم غروب نخواهد کرد تا ابد به یاد تو )

 

نغمه
ای زیبا ترین نغمه خوب میدانم پساز من اسمان ابی ابی است به رنگ ارزوهای محالم کاش تو هم این رابدانی ای پرستوی بهاری پس از تو اسمان من رنگ گناه است به رنگ چشم اهویت به رنگ روزگارم سیاه است وسیاه است وسیاه است


نظرات 2 + ارسال نظر
baran چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ب.ظ http://samanooooo.blogsky.com

salam khooben? man baran hastam rasesh az weblogetoon kheyle khoosham omad age khasen be webloge dare peete ma ham 1 sar bezaneen

مرد بارانی پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ق.ظ http://rainyman.blogfa.com

asemane deltan hamehse sabz o bahari bashe

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد