باید فعل رفتن را صرف کرد

Welcome to www.Naghmeh.com

 

یادم می یاد مدادی داشتم کاغذی خطی می کشیدم خانه ای
 
یادم می یاد مهربانی بود صفا بود شوخی بود خنده های بی هدف بود
 
یادم می آید گریه بود ناراحتی های کم بود
 
یادم می آید دفتری داشتیم زیبا برای خودمون شکل می کشیدیم خانه عمو دایی
 
یادم می یاد خاله بازی مامان بازی و....
 
اما این هم یادم می یاد بیست ساله شدیم هرکداممون یک طرف من این طرف دنیا
 
وووو اون طرف دنیا ووووو رفت ئئئئئئ رفت
 
همه رفتند
 
اما چرا چرا
 
چرا دیگه خونه نمی کشیم چرا دیگه قهرمون رابا آشتی نمی شکنیم
 
چرا غم اومد نشست جای خوبی ها
 
چرا چرا
 
 
 
باید فعل رفتن را صرف کرد
 
نظرات 2 + ارسال نظر
سفر کرده چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ب.ظ http://safarkarde.blogsky.com

و امشب هم مثل هر شب دلم گرفته است و باز هم تنها می نویسم برای تنهایی خودم ....

مجنون پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 ب.ظ http://Teshne.Blogfa.Com

لب لعل سیراب بخون تشنه لب یار من است
وز پی دویدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد