اینهم تقدیم به بهترین دوستم که برایم خاطرش خیلی عزیزه :

دوستت دارم
بیشتر از آنچه که تصور میکنی دوستت دارم و بیشتر از آنچه باور داری عاشق تو هستم
بیشتر از هر عشقی بر تو عاشقم و بیشتر از هر دیوانه ای مجنون تو هستم.
عزیز من محتاج تو هستم و بدون تو زندگی برایم مفهومی جز تاریکی و سیاهی ندارد!
دوستت دارم چونکه میدانم تو نیز مرا دوست میداری ، دوستت دارم چونکه مرا باور داری و مرا لایق آن قلب پر از محبتت میدانی!
تنها آرزویم این است که سالم و سر افراز باشی و جز این از خدای خویش هیچ آرزویی را ندارم
این قلب کوچک و شکسته و پر از عشق من تنها هدیه ای است از طرف من به تو!
از تمام دنیا تنها همین قلب کوچک را دارم ، همین و بس!
تنها تو هستی که معنای واقعی عشق را به من ابراز کردی و آموختی!
آموختی که عشق یعنی تا پایان زندگی ماندن و تا پایان زندگی دوست داشتن!
هر جای دنیا که هستی بدان که در این دنیای بزرگ کسی هست که عاشق و دیوانه تو می باشد !
عزیز دنیا خیلی بزرگ است ، این دنیا پر از عاشق و معشوق است ، پر از لیلی و مجنون است، اما همه عاشقان یک سو ، و تو نیز یک سوی دیگر!
دوستت دارم خیلی دوستت دارم ، آنقدر دوستت دارم که دیگر هیچگونه جای ابرازی برای آن نیست!
مستم از این عشق تو ، و پریشانم از غصه های تو و گریانم از اشکهای تو!
با تو پر از امیدم ، و رنگ خوشبختی را خوش رنگ از گذشته می بینم
با تو قلب من خوشبخت ترین قلب دنیاست ، با تو این دنیا برایم همان بهشت است!
دوستت دارم … چون که در میان اینهمه عاشقان تو توانستی بمانی با قلبم ، بسازی با احساسم و درک کنی زندگی ام را !
 دوستت دارم… چون که این قلب کوچک و پر از عشق مرا در قلبت طلسم کرده ای و نگذاشتی هیچ کس دیگر قلب مرا از تو بگیرد !
اینبار با فریاد ، با چشمهای گریان ، با قلبی عاشق ، با اراده و با احساسی پرا از
دوست داشتن میگویم که دوستت دارم تا همه عاشقان فریاد مرا بشنوند و به من بنگرند و شرمنده شوند!
ولی
 آخر قصه چیست ؟ تو بگو!
همیشه از پایان هراسیده ام! آخر؟ می شود اینهمه عشق تمام شود؟
جواب خاطره ها ایم را چه بدهم؟
بی تو و صدای مهربانت با کدام لای لای بخوابم؟
آخر؟ نه! ندارد! باورم نمی شود! نمی شود که ما، تمام شود!
می شود؟ ما تمام شود و من بمانم و تو؟
اصلا تو نباشی ، من می مانم؟ نمی دانم! شاید
نبود تو از همه چیز این جهان بی رحم وحشتناک تر است!
آخر قصه چیست؟
نه! نمی شود! عشق که تمام نمی شود ، می شود؟!
نه! نه! نه! نه!
اصلا می دانی؟! حالا چه وقت فکر کردن به آخر قصه است؟
اینجا هنوز اول راه است! همینکه بدانیم آخر قصه هر چه که باشد ،
ما با همیم ، در یادها و خاطره ها حتی، کافی است…
حالا بیا هراس پایان را از من بگیر…
حالا بیا به روزهای خوش هنوز نیامده فکر کنیم!
راه زیادی باقی است اما…
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد