ستاره هنوز بیداری بازم امشب خواب نداری

ستاره هنوز بیداری بازم امشب خواب نداری
 
نکنه تو هم مثل من عاشقی چشم انتظاری
 
نکنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده
 
خواب مهتاب و میبینی که میاد پای پیاده
 
نکنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگیره
 
ستاره برای بودن دیگه فردا خیلی دیره
 
حالا که خورشید طلسم قلعه ی سنگی خوابه
 
تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنیا سرابه
 
با کدوم بهونه باید شب و از تو کوچه دزدید
 
گل سرخ عاشقی رو به غریبه ها نبخشید
 
ستاره همه غروبم پیشکش ناز تو باشه
 
تو بمون تا چشمای من با سپیدی اشنا شه
 
من اگه اسیر خاکم تو که جات تو اسمونه
 
دل خوشم به این که هر شب توبیای رو بوم خونه
 
همنشین ابر و ماهی توی اون همه سیاهی
 
نکنه اینقده دور شی که دیگه منو نخواهی
نظرات 1 + ارسال نظر
متین پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ق.ظ

سلام . . .

چرا اینطور ؟‌ یه روز از شعرایی که می نویسی ، بوی خون میاد . . .
و روز دیگه عطر گل یاس . . .

به هر حال ، امیدوارم هیچوقت دلیلی واسه عصبانیت ، ناراحتی و غصه واست وجود نداشته باشه . . .

شاد باشی . . .

متین

هیچ ندارم که بنویسم. دلتنگی هایم دیگر حال و هوای سابق را ندارند


دیگر مثل سابق دلم صاف و زلال نیست.

آه چه بر سر من آمده است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد