دلتنگی هایی که دلچسب نیستند

دلتنگی هایی که دلچسب نیستند

 

هیچ ندارم که بنویسم. دلتنگی هایم دیگر حال و هوای سابق را ندارند


دیگر مثل سابق دلم صاف و زلال نیست. دیگر این رمضان هم طعم سابق را ندارد


آه چه بر سر من آمده است؟


صیادم را بگویید به شکارم بییاید ، من بس نشسته ام تا بیابد مرا

 
نظرات 3 + ارسال نظر
متین پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:10 ب.ظ

سلام

حالت چطوره ؟‌

وقتی می بینی نمی تونی بنویسی ، بدون که وقت سکوته !‌ آدمها تو سکوت می تونن اندازه یه دنیا حرف بزنن و حتی خودشون هم متوجه نشن !‌

دوست دارم دفعه بعد ، با شادی تمام ، از روشنی ، از نور و شادی بنویسی . . .

شاد باشی

دوست شما ، متین

پسرک تنها جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

یافتمت!

ادریس سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ق.ظ

سلام :
از وب سایت تون دیدن کردم. خیلی زیبا . و باسلیقه استید.
این شعر را برا تون نویشتم
از تو دورم

از تـــو دورم مــن و دیوانـــه و مــدهوش توام
آنچنان محــو تو گشتم کــــــه در آغــوش تـوام

یکــــدم از دل نبـــرم یــــاد دل آویـــــز تـــــرا
گر چه چون عشق ز دل رفتــه فـراموش تـوام

نگــــه گــرمم و در چشــم سخـــن گـــوی توام
هـــوس بــوسه ام و در لب خــــــاموش تــوام

همچـــواشکی کـــه زجـــان ریخته در دامن تو
چــون صدائی کــه ز دل خاسته در گوش توام

پـــای تـــا سر همــه طوفانـــــــــم آشفتگیــــــم
بحـر در موجم و عمریست که در جـوش تـوام

گــر چه در حسرتم از دوری بــــــرق نگهــت
زنـــده با یاد تو و گـــرمی آغـــوش تــــــــوام

در دل شب تـــاریک کــه چـــون بخت منسـت
تــا سحــر منتظــر صبح بنــــــا گـــوش تــوام

خــــاطر نازکت آزرده شـــد از محنـــت مـــن
بـــار سنگینـــــم و آویختــــه از دوش تــــــوام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد