خانه دوست کجاست ؟ ...


 

Clik to Join 4 more mails@ Taranehha
 

دوباره مجنون ،‌دوباره بیقرار ،

 

 مثل گردباد وحشی بیابانگرد چرخ می زنم و به گرد و خاک ، پیراهن خود را

 

می سایم و می روم و می آیم ...

 

میان مروه و صفای این بیابان بی انتها هروله می کنم

 

 و « عشق » تنها تندیس یک شعار کودکانه است

 

 که از ذهن جستجوگر من آویزان شده است !

 

کاش دنیا رنگش مثل قلب من سفید بود یا که سبز !

 

 من همان مسافر اعتدال ربیعی تردید و هجوم هستم ...

 

 و امروز فاتح از نبرد خویشتن با خویشتن به سوی تو دست دارز کرده ام ....

 

ببین مرا !

 

 به خاطر دیدنت تمام لحظه های سوختن درآتش خشم و بیداد تو را

 

 به جان خریده ام ! عشق در خانه چشمان من مثل یک اشک حلقه زده است

 

 و من پیوسته می پرسم : « خانه دوست کجاست ؟ ... »

 

 

 
نظرات 2 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:01 ق.ظ http://negarnr.blogsky.com

سلام بانوی مهتاب... صفحت قشنگه!

حسن سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ق.ظ http://heinboch3.blogsky.com

سلام
فایده ندارد.از سنگ هم بد تری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد