آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
غم سر گردونامو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم
با تنم زخمی اگه بود بی رمغ بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
تو تموم طول جاده که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من اسم تو همسفرم بود
منه دل شیشه ای هر جا هر شکستن که شکستم
زیر کوه بار غصه هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد که نهیفمو پیاده
تو رو فریاد زدمو باز خون شدم تو رگ جاده
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
نیزه نم باد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار توی چله زمستون
نتونستن نتونستن جلوی منو بگیرن
از من خسته ی خسته شوق رفتن و بگیرن
حالا که رسیدم اینجا پر غصه برا گفتن
پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنوفتن
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
تو رو با خودم غریبه از خودم جدا می بینم
خودمو پر از ترانه تو رو بی صدا می بینم
منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم
اون همیشه با محبت برای من دیگه نیستی
نگو صادقی یه عشقت آخه چشمات می گه نیستی
با عرض سلام می خواستم بگم وبلاگ توپی داری ببین لینک ما رو هم بذار تو وبلاگت ممنون