ای تو با روح من، از روز ازل یارترین
کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین
گر یکی هست سزاوار پرستش، به خدا
تو سزاوار ترینی، تو سزاوارترین !
عطر نام تو که در پرده جان پیچیده ست:
سینه را ساخته از یاد تو سر شار ترین
ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
بی تماشای تو، روز و شب من تارترین
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سر پنجه مهر تو گرفتارترین
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگهدار ترین.