چگونه یکدیگر را بهتر بفهمیم؟

 
 
 
 
 

 

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید

 که چرا بعضى افراد مجذوب شما نمى شوند؟

 و گاهى احساس تنهایى مى کنید؟

 

چطور مى توان افراد را درک کرد

 و با جلب اطمینان، آنها را به سوى خود جذب نمود.

چقدر تا به حال به دیگران خوب گوش کرده اید؟

 وقتى طرف مقابلتان از احساس و عملش برایتان حرف مى زند

 اجازه براى بازگو کردن تمام حرفش را داده اید؟

 چقدر در بین گفته هایش سکوت کرده اید تا ادامه بدهد؟

 

 


آیا توجه کرده اید که وقتى شخصى برایتان حرف مى زند

 و شما احساس او را مى فهمید و سعى مى کنید اجازه دهید

 که با همان حس، خود را خالى کند،

 چقدر احساس عزت نفس

 و دوست داشته شدن وصمیمیت را به او داده اید

 و چقدر از خشمش کاسته اید.

 یا وقتى خود را جاى او مى گذارید و

 

 
 

 به مسأله نگاه مى کنید چقدر او را مى فهمید

 و به او هم احساس فهمیده شدن مى دهید.

 یا وقتى که از جملاتى را بیان مى کنید

که خودش فکر کند وپاسخ گوید

 چقدر به او در حل مشکلاتش (توسط خودش)

 و رسیدن به استقلال کمک کرده اید

 و یا با حرکات غیر کلامى و بیان جملات کوتاه تأییدى

 در بین بیان حرفها و احساسش چقدر

 به او احساس با ارزش بودن و مهم بودن مى دهید.

و یا وقتى که گاهى در جملات خود از فاعل من استفاده مى کنید

 و حس خود را بیان مى کنید،

 مى بینید که چطور اعتماد آنها را به خود جلب کرده اید

 و آنها را حتى آماده کرده اید

 که احساسات و گفته هاى شما را بشنوند و درک کنند.

انتظارات شما برایشان قابل احترام خواهند شد،

 مى بینید که چقدر به آنها قدرت مسؤولیت پذیرى مى دهید.

 

 


نکته اى که در بین گفت وگو هایتان

 با طرف مقابل باید به آن توجه کنید

 میزان تمایل یا عدم تمایل شخص

 براى ادامه گفت وگوهاست.


مثلاً وقتى از جایش بلند مى شود

 و یا به ساعت نگاه مى کند

 و یا بیان سرد و بى احساس در مقابل

 سؤالهایتان دارد متوجه مى شوید

 که تمایلى براى ادامه گفت وگو ندارد.


آیا توجه کرده اید که چرا در روابط

خود با دیگران متوقع مى شوید و یا اصلاً منشأ توقع چیست.

 

 


حال چقدر مى خواهید بشنوید؟

 آیا فکر مى کنید که دیگران به سمت شما نمى آیند

 و یا شما را نمى خواهند یا خود کارى مى کنید

که آنها را از خود فرارى مى دهید؟

آیا فکر مى کنید که دیگران شما را نمى فهمند

 و به انتظارات شما احترام نمى گذارند

یا خود این فرصت و موقعیت را براى خود نساخته اید؟

آیا باز هم مى گویید اعتماد به سختى حاصل مى گردد؟

 آیا باز هم نمى توان دیگرى را فهمید؟

چقدر تلاش براى درک دیگرى کرده اید؟

 آیا مى دانید توجه شما غیر مادى ترین

 و ارزشمند ترین چیزهاست که مى توانید ببخشید

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حسن دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:31 ق.ظ http://heinboch3.blogsky.com

سلام
من موندم!!
نمی دانم چه بگویم.با وجودی که احساس می کنم از شما بیشتر می دانم. اما مرا مجذوب وساکت کردهاید.سکوت شما مرا عذاب می دهد. اما عذابی شیرین. من قصد ازدواج با شما را ندارم.اشتباه نکنید.من مجذوب کلام شما شدم.باور کنید که از لذایذ این دنیا گسسته ام ودنبال حقیقتم.شما به من فهماندید که دنیا ارزش دوست داشتن را دارد.
من مدیون شمایم.اشتیاق من به ارتباط با شما فقط بخار دیدن این قلب مطمین شما است وهیچ.
دوست شما حسن

[ بدون نام ] دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:03 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد