(بهش بگید که من خیلی دوستش دارم)

 

در تمام لحظه هایم هیچکس خلوت تنهاییم را حس نکرد

 

آسمان غم گرفته هیچگاه برکه ء طوفانیم را حس نکرد

 

آنکه سامان غزل هایم از اوست

 

 بی سر و سامانیم را حس نکرد.

 

 

می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی

 

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

 

 می رسد روزی که تنها در کنار عکس من

 

قصه ء عشق کهنه ام را مو به مو از بر کنی

 

 

 
نظرات 4 + ارسال نظر
ح جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:38 ب.ظ http://h

سلام
خوبی؟از من دلگیر نشو.
همیشه به من سر می زنی.لطف داری.شاید یه روزی جبران کنم.
راستی به اطاق چت نمی ایی؟
من و تو اشتراک زیادی داریم.
شاید یه روزی...............

ارشیا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:15 ب.ظ

وبلاگ تو بهترین هدیه به قلبها هست

ehsan جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.buggy.blogsky.com

salam sham o vasat roshan kardam kheili mamnon ke sar zadi bye bye

موسی جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:02 ب.ظ http://moosakalim.mihanblog.com

سلام
چیزی ندارم بگم
می خواستم یه شعر نصیبت کنم
امادیدم دیده هایم اشک آلوده
نخواستم اشک آلود ببینی
اما تو هم مثل من دردت به اندازا دردهای اقیانوسهای ناشناخته است
گفتم بماند تا وقتی دیگر
وقت کردی به من هم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد