شاید این آخرین ترانه ام باشد

 

 

شاید این آخرین ترانه ام باشد
 
و شاید مهربانترین قسمت اندیشه ام ....
 
گم شده است همه نقشه هایم ...
 
خود را کودکی حس می کنم 
 
که میان اسباب بازیهایش گم شده است ...
 
 همیشه دلم می خواست
 
که بذر محبت درباغچه خانمان بکارم و عشق درو کنم ...
 
 می بینی ؟ لحنم چه ساده شده است ؟
 
ذهنم خسته است و چشمم تمنای خواب دارد ...
 
 نه خواب آشفته !
 
 ای کاش می شد به دوردستها سفر کنم
 
با کسی که دلش از سنگ نمی شد ...
 
 کاش می شد با کسی کنار آتش بایستم
 
 که دلش برف زمستان نبود ....
 
کاش مرا کسی با خود می برد ... .. ..
 
 کاش دلم ناامید نمی شد ..
 
کاش تو هم مرا تنها نمی گذاشتی ...
 
کاش از سر بیقراری واژه هم از من فرار نمی کرد

 

نظرات 6 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ق.ظ http://takotanhazirebaroon.blogsky.com/

سلام.خیلی قشنگ بود...
کاش تو هم مرا تنها نمی گذاشتی...کاش می شد
زیر بارون.تک و تنها...
خوش باشی و سلامت...

مصطفی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:28 ق.ظ http://mostafa-sh.blogsky.com

سلام
مرسی بابت نظر قشنگتون

مصطفی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ق.ظ http://qsky.blogsky.com

نظرتون در مورده تبادل لینک چیه؟
در هر صورت من که لینک وبلاگتونو گذاشتم تو وبلاگم.

اوهام چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:51 ب.ظ http://ohaam.blogsky.com

عالی بود عزیز...حرف دل خیلی ها رو زدی

سیامک چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:02 ب.ظ http://www.parsiyan.blogsky.com

بوی هجرت می آید :

بالش من پر آواز پر چلچله هاست .

صبح خواهد شد

و به این کاسه آب

آسمان هجرت خواهد کرد .

باید امشب بروم

مطلب زیبایی نوشتید
شاد و سرفراز باشید

آیدا پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:07 ق.ظ http://www.nimeyegomshodeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
بسیار زیبا بود
موفق و پیروز باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد