ای کاش

ای کاش می توانستم باران باشم
 
تا تمام غمهای دلت را بشویم
 
ای کاش می توانستم ابر باشم
 
تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم
 
ای کاش می توانستم اشک باشم
 
تا هر گاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت
 
ای کاش می توانستم خنده باشم
 
 تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم
 
ای کاش می توانستم یک پرنده باشم
 
 و پر می گشودم و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم
 
 
و ای کاش سایه بودم
 
تا نزدیک ترین کس به تو می شدم...
 
آری ای کاش سایه بودم
 
 تا همیشه و همه جا همراه و همقدم با تو بودم
نظرات 3 + ارسال نظر
سیامک پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.SIAMAKSALIMY.BLOGSKY.com

سهم من از شب
شاید
همان ستاره ای باشد
که همیشه پنهان است
همیشه
همیشه
همیشه
و یا به قول قاصدکها
ستاره ی من
همان است
که پیدا نیست

جهان جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ

سلام گل بانو ی عزیزم قشنگ می نویسی. وبلاگ زیبائی هم داری.

محمد علی آقازاده جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:37 ق.ظ http://ghoghnous.parsiblog.com

سلام
قلمت پر خروش
سبز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد