اعتــراض

اعتــراض
به بودن  و حضور نداشتن
 
اعتراض
به انتخاب دل و سکوت عقل
 
اعتراض
به دلواپسی های مکرر
 
به سرود آفرینش 
 
             که تلخ ترین سرود است
 
اعتراض
به دم 
بدون بازدم
 
اعتراض
به بادبادکی که دست نخورده می پوسد
 
اعتراض به من
بدون ما 
 
اعتراض
به نیـــاز
به خواب های بی تعبیر
به باد افسار گسیخته
به آب گل شده
به لب گشودن و حرف نزدن
 
اعتراض
به فریــاد
که میسوزاند گلوی بی گناهم را
 
اعتراض
به هزاران اعتراض دیگر
 
روزنی بر نیم نگاه خستهء خورشیــــد بگشای
ایستاده ام
آنجا که مه می پیچد بر اندام آفتــــــاب
از اندوه و درد
و ذهن ساکت می شود
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد