آه بلندم از دل بر می خیزد

در سراشیبی و پیچ و خم سرنوشت نمی دانم
 
نمی دانم به کجا رهسپارم و به کدام امید گام بر میدارم
 
همینقدر می دانم که طاقت رفتنی نمانده وماندن صعب و محال است
 
چه باید بکنم  گردن از بار گذشته شکسته
 
و پشت از سنگینی آن خمیده محنت ایام خردم کرده
 
 
 که حتی یادآوری آن در خاطرم بر بار اندوه می افزاید
 
پای در گل فرو مانده ورفتن محال
 
نه زمین سخت که بر آن بایستم نه خاک سرد که نفس قطع کنم
 
زنده و زنده بگور در گور زندگی حیران و اسیر
 
من در این سیاه بازار وحشتناک و این زمان جلاد
 
نه امیدی دارم نه دلبستگی0
 
آنقدر به دل کندن نزدیکم که یک نفس فاصله است
 
 وآنقدر از دنیا دور که نفرت دارم از نامش
 
به چه چیز ماندن دل ببندم اینکه روزی زندگی رنگ دیگر بگیرد
 
دریغ از آن همه آرزو که به هرز رفت
 
سنگ صبورم به من تو بگو 
 
 چه زمان عذاب وجدان آنها را بیدار خواهد کرد
 
و چه زمان لب هایشان به افشای حقایق گشوده خواهد شد؟
 
هر گاه بر میگردم وبه گذشته می نگرم
 
افسوس جانگدازی بر لب می نشانم
 
و هر وقت به راه آینده می نگرم آه بلندم از دل بر می خیزد
 
آه بلندم از دل بر می خیزد
 
                  بر می خیزد
 
                        بر می خیزد
نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ق.ظ http://mostafa-sh.blogsky.com

زندگی یه بازیه که از عمرش راضیه

الهام یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:45 ب.ظ http://salammmmmmm.blogsky.com

سلام من الهام صاحب وبلاگ عشق ووفا هستم اگه یادتون باشه ما با هم تبادل لینک هم کرده بودیم من مدتی اون وبلاگ به دلایلی بستم و حالا دوباره باز وبروز شده امیدوارم که شما بازهم حاضر به تبادل لینک و ارتباط با هم داشته باشین اگه خواستین دوباره به من سر بزنید من منتظر دوستانم هستم
ممنون الهام از عشق ووفا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد