ای کاش

ای کاش احساسم گلی می بود


میریخت عطرش را به دامانت


یا مثل یک پروانه پر می زد


رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود


بر بام قلبت آشیان میکرد


از دست تو یک دانه برمیچید


عشقی به قلبت میهمان می کرد



ای کاش احساسم درختی بود


تو در پناه سایه اش بودی


یا مثل شمعی در شبت میسوخت


تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت


از حال و روزش با تو دم میزد


مثل هزاران دانه برفی


سرما به جان دشت غم می زد

ای کاش احساسم هویدا بود


در بستر قلبم نمی آسود


یا در سیاهی دو چشمانم


خاموش نمیگشت و نمی آلود



ای کاش احساسم قلم میگشت


تا در نهایت جمله ای میشد


یعنی که " دوستت دارم" می گشت


تا معنی احساس من میشد

 

 

 
گفتنیها کم نیست ، من و تو کم بودیم

خشک و پژمرده ، تا روی زمین خم بودیم

گفتنیها کم نیست ، من و تو کم گفتیم

مثل هذیان دم مرگ ، از آغاز چنین ،‌درهم و برهم گفتیم

دیدنیها کم نیست ، من وتو کم دیدیم

بی سبب از پاییز ، جای میلاد اقاقیها را ،‌پرسیدیم

چیدنیها کم نیست ، من و تو کم چیدیم

وقت گل دادن عشق ، روی دار قالی

بی‌سبب حتی ، پرتاب گل سرخی را ، ترسیدیم

خواندنی‌ها کم نیست ،‌من و تو کم خواندیم

من و تو ساده ترین ،‌شکل سرودن را

در معبر باد ،‌با دهانی بسته واماندیم

من و تو کم بودیم

من و تو ،‌اما در میدانها

اینک اندازه ‌ما می‌خوانیم

ما به اندازه‌ما می‌گوییم ،‌ما به اندازه‌ما می چینیم

‌ما به اندازه‌ما می بوییم ،‌ما به اندازه‌ما می روییم

من و تو کم نه که باید شب بی ‌رحم وگل مریم وبیداری شبنم باشیم

من و تو خم نه و درهم نه وکم نه ،‌که می‌باید ،‌با هم باشیم

من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم

من و تو حق داریم که به اندازه‌ما هم شده با هم باشیم گفتنیها کم نیست
 
نظرات 4 + ارسال نظر
حامی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ق.ظ http://dud.blogsky.com

سلا . بسیار زیبا بود همیشه حرفی که از دل ادمی باشه زیباست به من هم سر بزن خوشحال میشم .

اریا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:22 ب.ظ http://mona-aria.blogfa.com

سلام
وبلاگت عالیه
یه سرم به ما بزنی خوشحال میشیم

عمار دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:53 ق.ظ


مگه میشه تو اینترنت آدم باشه و ازوبلاگتون بگذره
عالی بود
باتشکر

غریبه آشنا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:36 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

بانوی ماه / خیلی از آدما هستن که حرفای هم و می فهمن
اما باز هم ساکت هستن / تا حا لا شده اشک ها ت کم بیارن ؟
تا حا لا شده اون قدر گریه کنی که خوابت ببره ؟
پس ببین خیلی ها هستن که حر فات و می فهمن اما ساکت نمیشینن /وبلاگ قشنگی داری امیدوارم همیشه موفق باشی ؛ دختر خانوم ۹۹ ساله / یا علی

من همان اشک آسمانم

نقش دردی به دیوار زمانم

بی سرانجام و بی نام و نشانم

چون غباری به جا از کاروانم

من ؛

همان غریب آشنایم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد