از این تنهاتر و غریب ترم میشه......؟؟؟!!!

ماندن یا نماندن :

 
روزهای بودنش همه با او بیگانه بودند.
 
 کسی نه شاخه گلی می آورد
 
نه برایش می خندیدند و نه می گریستند .
 
وقتی رفت
 
همه آمدند ، برایش دسته گل آوردند
 
سیاه پوشیدند و برای رفتنش گریستند .
 
شاید تنها جرمش  نفس کشیدن  بود .
 
از این تنهاتر و غریب ترم میشه......؟؟؟!!! 
 
نظرات 2 + ارسال نظر
صخره سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.sakhre.blogsky.com

سلام
خوبی؟
کمکی از من بر می یاد؟
دعام کن.

غریبه آشنا چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:57 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

آره ؛ من
من همان اشک آسمانم

نقش دردی به دیوار زمانم

بی سرانجام و بی نام و نشانم

چون غباری به جا از کاروانم

من ؛

همان غریبه آشنایم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد