این روزا که میگذرد احساس می کنم
یکی از جاده های پر و پیچ و خم و مه آلود
زندگی منو به سوی خود می خواند.....
برای پیدا کردنش همه جا را می گردم
از هر پنجره بازی به امید اینکه اورا ببینم
سرک می کشم ولی نیست......
روزها منتظر یه قاصدک تا خبری برایم بیاورد
ولی قاصدکها هم نشانی من را گم کرده اند......
شبها آسمان را نگاه می کنم تا شاید بتوانم نشونیشو
از ستاره ها بگیرم ولی ستاره ها هم یادشون
رفته نیم نگاهی به زمین بندازن تا نگاه یه منتظر
را ببینند.....
سلام ...ناز تو بخرم
سلام از اینکه به وبلاگم سری زدی یک دنیا و نصفی ممنون و مرسی از نوشته ات هم یه دنیا و نصفی دیگه ممنون و درمرسی در ضمن وبلاگت هم دیدم بازم بهت سر می زنم در ضمن در زمینه طراحی صفحات وب هم اگه کمک خواستی هستم البته ندانستم منظورت از نوشته ات چیه این هم حتما برام بنویس هر چند جمله زیبایی بود امیدوارم رفقای فابریکی واسه هم باشیم
با کلی تیکه پارچه کردن تعارف رمیلیا