اما من آن ستاره دورم

تصویرها درآینه ها نعره می کشند
ما را از چهار چوب تنهایی رها کنید
ما در جهان خویش آزاده بوده ایم
.
دیوارهای کور کهن ناله می کنند
ما را چرا به خاک اسارت نشانده اید.
ما خشت ها به خامی خود شاد بوده ایم
.
تک تک ستارگان همه با چشمهای تر
دامان باد را به تضرع گرفته اند
.
که ای باد ما ز روز ازل این نبوده ایم
ما اشک هایی از پس فریاد بوده ایم
.
غافل که باد نیز عنان شکیب خویش
دیریست که از نهیب غم از دست داده است
گوید که ما به گوش جهان باد بوده ایم
اما همیشه تشنه فریاد بوده ایم
.
من باد نیستم
اما همیشه تشنه فریاد بوده ام
.
دیوار نیستم
اما اسیر پنجه بیداد بوده ام
.
نقشی دورن آینه سرد نیستم
اما هرآنچه هستم بی درد نیستم
.
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش میکنند و فراموش میکنند
.
اما من آن ستاره دورم که آب ها
خونابه های چشم مرا نوش میکنند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد