معنای اسم من پوچی است
امیدی نیست
آینده من در کویری تاریک کفن پوش شده است
آفتاب در دور دستهاست
چیزی نوشته ام
و هر آنچه پیش از این داشته ام یکسره از دستم رفته است
آه.....
کجاست گوشه دنجی تا آرام گیرم
هیچ چیز نمیتواند تسکینم دهد
هر چه در سر دارم اندیشه رفتن است
و من از وقتی آمده ام در این دنیا یکسره گریسته ام
اشک بوده و اشک
دنیا بیغوله ای متروک است
خود هستی و خودت ....
گریستن و اندیشیدن تنها کاریست که انجام میدهم
یا خاطراتی که از گذشته دارم
میتوان سکوت کرد
سکوت
هیچ کس هیچ چیز را نمیتواند درک کند
می خواهم تنهایی ام مال خویش باشد
و بماند ....
میتوانم به همین دل خوش باشم که
"تنهایی"
هرگز رهایم نمی کند و دوست باوفای من است...
خدایا:دوستم داری اما من...!!!
کیست که درکم کند ...
بفهمد نا گفته هایم را و بشنود سکوتم را ...
خدایا: فردایم را از آن کس دیگر قرار بده
و نبود فردای دیگری را به من هدیه کن
باور کن خسته ام ....
سلام . برای من ؟ من نوعی؟ ما ؟ یا او؟ کدام ؟ برای هرکدوم که مینویسی خوب مینویسی.زیبا ، دلنشین ، جادوئی...
ممنون که سر زدی
آدرس شما رو تو وبلاگم گذاشتم
البته شما که معروف هستید
زیبا و دلنشین...
سلام خوش به حال شما فرشته هستید!!!اره کاش خدای اسمونها این کارو بکنه البته گاهی اتفاق می افته..نمیدونم
با سلام و عرض ادب میلاد خجسته خاتم انبیا حضرت محمد مصطفی (ص) و ششمین ستاره امامت حضرت امام جعفر صادق (ع) بر شما دوست گرامی تبریک عرض مینمایم..سعر بسیار قشنگی نوشته بودید و آرزوی خیلی ها را بیان کردید و لی شما هم می توانید باران باشید کافی است که این خواسته را در وجودتان بارور کنید و بدانید که شاد کردن دل هر انسانی در روز می تواند نشانگر باران باشد.....شاد و پیروز باشید..یا علی...آپ کردم بیا
سلام مامان بزرگ.
چرا رفتی زیر بارون خیس میشی با این سن دیگه برای شما درست نیست....
خوب مامان بزرگ چه خبر از بی خبری دیگه سر به نوت نمی زنی .....
باشه بازم بخشش از بچه هاست....
راستی منم یه شعر با حال بگم...
دلبرا دلبرا دل به تو دادم که برام ناز کنی
دلبرا دل به تو ندادم که بری جگرکی باز کنی.
خوب بود نخند نخند مامان بزرگ دندونات میرن تظاهرات....
خوب تا بعد خدا حافظ توست مامان بزرگ...
حالا که شکسته شیشه غرور
من می یام دوباره ازیه راه دور
چشمم از شبنم غصه ها پره
تاریکه تنم تشنه نور
من می یام دوباره با سلامی که تو گوش زمزمه نوازشه
حرفم از روزهای سرد رفته نیست
من صدام پر از حروف خواهشه
ای همه خوبی و پاکی ای کلام مهربونی
این که بر گشته منم من
اون که اسمشو می دونی
صدای ساعت فریاد من که تو رو دوباره از خدا می خواد
بی تو بودن می سوزونه تنمو میده خاکسترمو به دست باد
قطره قطرهای اشکم
پر از حرف ندامت
با تو هستم با تو تنها
حالا تا روزه قیامت
حالا تا روزه قیامت
سلام
نمی دونم باید چی بگم/ اولین بار که میام و حرفی ندارم که بزنم/ از روزی که با شما و وبلاگتون آشنا شدم یه حس دیگه ای دارم
میخوام بدونم شما غریبه ای یا آشنا ؟
این برام مهمه نمیدونم چرا
چرا انقدر غریبونه مینویسی؟
یک صندلی کنار رویا هایم گذاشتم اما................
دوست داشتی غه سری به من بزن
منتظر ردپای شما هستم
یا علی
salam nisti
matalab jalebi va zibaey bod
ageh vaghat kardin va maro ghabel donestin ye sari be ma bezanin motmaen bashin ke be kesi bar nemikhoreh
سلام
خدا نکنه
چرا انقدر دلت گرفته؟
چرا تو ویلاگت هیچی از خودت نمیگی ؟
چرا انقدر غریب ؟
برات دعا میکنم همیشه
حتی روز عید واست دعا کردم
واسه ی شما وهر کی که میشناسمش
نمیدونم چه مشکلی داری اما واست دعا میکنم تا روزی که بگی مشکلت حل شده
اما قل نمیدم خدا به دعای من عمل کنه
بازم میام
یا علی