دیگه حرفی ندارم ...

 

 

تعطیل

 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:06 ب.ظ http://alufallah.blogsky.com

وبلاگ خوبی دارین
شما می تونین تو سایت ترنه ها عضو بشین تا از اونجا براتون شعر و چیزهای جالب بفرستند.

شخص ثالث جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:23 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
...
حالا که حرفی برای گفتن نداری میشه گفت داری برای عشق می‌نویسی.
موفق باشی. به‌روزش کردم. دوست داشتی سربزن.

غریبه آشنا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
همیشه وقتی میومدم تو این وب قدرت یه شوالیه و احساس میکردم و مهربونیه یک فرشته
هیچ وقت فکر نمیکردم یه شوالیه انقدر زود کم بیاره
خواهش میکنم این بار شروع کن به نوشتن
اما نه به خاطر گذشته
فقط بنویس
یا علی

غریبه آشنا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:00 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

همین الان ۴ بار متن ( دوستت دارم تک ستاره قلب من ) و خوندم
عشق / باخت / برد / موقعیت / روحیه / مهم تر از همه دوتا گل
نمیدونم / گیج شدم
مثل همون شوالیه پر قدرت میای مثل اون فرشته آروم میری
شما کی هستی
دوتا گل !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من آدم با دقتی نیستم خوب هم حرف نمیزنم
اما این بار به خاطر یه نفر دیگه بنویس
منتظر رد پای شما هستم
یا علی

مسافر جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ب.ظ http://alachigh262.blogfa.com

سلام چرا تعطیل ٬ برو مرخصی ولی نه تعطیل :) منتظرتم از مرخصی برگردی

غریبه آشنا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:03 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
یادمه قبلن ها هر وقت میومدم این جا پر از متن های زیبا بود
پر از عشق بود
عشق یه خط مشکیه ؛ هیچ کی نگفت کار کیه
بازم بنویس
حداقل این بار برای خودت بنویس
دوست داری التماس کنم
قبول
دوست کوچیکت التماس میکنه دوباره بنویس
دلم واسه نوشته هات تنگ شده
میدونی من دارم جوش خودم و میزنم
بنویس / بنویس/ بنویس/ بنویس/ بنویس/ بنویس
تا کی میخوای همین جوری لحظاتت رو سپری کنی
شاید اون که رفته دیگه هیچ وقت نیاد
حتما میگی این پسره هیچی نمیفهمه چون مشکل اون که نیست .................
اما همون زمانی که فکر میکنی هیچ کس نیست که حرف هات و بفهمه ؛ کسی هست که واسه دیدنت روز شماری میکنه
یا علی

امین (پسرت) جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ب.ظ

مامان!!!!!!!!!
من دوست ندارم مامانم کم بیاره و الا می کشمش
کجایی گلم؟
میشه بگی چرا همیشه میخوای دل منو بشکنی؟ تنهای خونه ی امیدم اینجا بود که ظاهرا اینجام خراب شد.
خودت بگو من چیکار کنم؟ نمییییییییییییییییی تووووووووووووووونم
فدای مامانه گلم

...راه دور شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ق.ظ

فکر کنم من و دوستان خوبمون باید متوسل شیم به اونی که ...
دختری که کسی جز کی نداره؟

غریبه آشنا شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:36 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
دلت نمیخواد بنویسی
باشه ننویس
اما این و بدون خیلی ها واسشون مهمه خودم ونمیگم
مثلا آقا امین
من نه شما رو میشناسم نه ایشون و
اما انقدر تنهایی و حس کردم که دوست ندارم دیگران هم اون و احساس کنن
انقدر ازت خواهش میکنم تا بنویسی
یا علی

جاذب شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.the-end.blogfa.com

سلام...خوب هستی؟
منم یه بار تصمیم گرفته بودم که دیگه ننویسم.....ولی وقتی یه مدت که گذشت دیدم هر چی ....خلاصه دوباره نوشتم..چ.ن می خواستم ....
من مطمئنم که تو می نویسی.....بگو یا حسین و دوباره شروع کن.....دوباره شروع کن....دوباره....یا حق...منتظرتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد