غمم دریا دلم تنهاست

توپ هرچی محکمتر زمین بخورد بالاتر میرود ...

 

من هم منتظرم بالاتر بروم..

 

زیبا ترین صبحی را که تا به حال تجربه کرده ای ،

 

 مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی

 

هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدنش نمی دیدی...

 

به پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست


چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست


در این ساحل که من افتاده ام خاموش


غمم دریا دلم تنهاست


وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست


خروش موج با من می کند نجوا


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت


 که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت


مرا آن دل که بر دریا زنم نیست


ز پا این بند خونین برکنم نیست


امید آنکه جان خسته ام را


به آن نادیده ساحل افکنم نیست 

 

(فریدون مشیری)...
 

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه آشنا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:30 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
ممنون که به من سر میزنی خواهر خوبم و گلم
راستی منظورت چی بود؟
این دفعه هم زیبا بود
بازم میام
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد