اگر خدا هست پس .....؟

اگر خدا هست پس .....؟

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت

در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت

آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد

مشتری پرسید چرا؟ آرایشگر گفت : کافیست به خیابان

 بروی و ببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه

مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت

به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد

مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف

با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت

می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند

مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟

من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم

مشتری با اعتراض گفت

پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند

"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه

نمیکنند

مشتری گفت دقیقا همین است.

خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند!

برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

 

 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
m شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:08 ق.ظ http://mm2.blogsky.com

من که متن شما رو نتونستم بخونم اما بدونید اگه خدا می خواست
به حرف همه بنده هاش می کرد که نمی شد تازه میگن خدا هرکسی رو دوست داشته باشه بیشتر اون رو مبتلا می کنه و این باعث پیشرفت روح تو می شود نه بدن نیم مثقالی ات
اگه این جوری به کارهای خدا نگاه کنی زندگی ات عوض میشه
مطمئن باش

تامی شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:46 ق.ظ http://barname.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود واقعا عالی بود
دیگه چیزی نمیتونم بگم

پسر سیاه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://man-to-eshgh.blog sky.com

سلام !
خوبی ٫ یه سر به من بزن !

پیرفرزانه شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:33 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

من به هردوش به اندازه هم شک دارم!

غریبه آشنا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:59 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
بخش که مدتی نبودم
آخه حس بودن و دیگه ندارم میخوام وبلاگم و ببندم شایدم هدیه کنم به کسی
نمیدونم فعلا ریختم بهم اما خواهر گلم مثل همیشه پرقدرت مینویسه
بانوی همیشگیه ماه آسمون سینه ما یه ستاره هم نداره خوش به حال تو که ماه هستی و ستاره ها دوست دارن و میپرستنت
خواهر گلم دوست دارم یه دنیا
یا علی

غریبه آشنا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:19 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
این بار اومدم بگم که خیلی دلم واسه این وب تنگ میشه
شاید مدتی نباشم ربطی به امتحانات ترم نداره
فقط این که کم آوردم
دلم واسه شهر سکوتم تنگ میشه
فراموشم نکنی
خیلی کم آوردم
امیدوارم همیشه موفق باشی و قل بده که همیشه بنویسی
واسه دلت همون کاری که من جرات انجام دادنش و ندارم
دوست دارم خواهری
یا علی

عمو ساقی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.weysstory.persianblog.com

آسمون سنگی شده....خدا انگار خابیده..انگار از اون بالاها...گریه هامو ندیده...خدا؟ خیلی دوسش دارم...اما خیلی وقته بهم ثابت کرده دوسم نداره.....ولی با این وجود....دمش گرم...بهم سر بزن..خدافظی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد