خاطره ای که همیشه در دل تنها و شکسته ی من باقی خواهد ماند...

   خواهی که  جهان در کف اقبال تو باشد

                                        خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

 


کاش خورشید غروب نمی کرد به این زودیها


کاش کشتی عمرت سلامت می رسید به این ساحل ها


تا من تمام حر ف های دلم را برایت می خواندم
 
آنقدر در خلوت تنهایی ام برایت شعر سرودم که نگو


آنقدر در شب های تارم برایت ستاره چیدم که نگو


آنقدر چشم براهت ماندم وگرسیتم که رودخانه ی چشمانم خوشکید


آنقدر در کنار جاده ی زندگی ایستادم


 تا شاید تو را در کوچه پس کوچه های تنهایی بیابم


اما


اما افسوس از آن روزی که شنیدم


دفتر زندگیت با یک خط نوشته به پایان رسید


خورشید عمر تو غروب کرد


و تو ستاره ای شدی در دل سیاه شب

 
  و خاطره ای غم انگیز که همیشه در دل تنها و شکسته ی من باقی خواهد ماند

 


نظرات 3 + ارسال نظر
فهیمه دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:15 ب.ظ http://dozd_del.blogsky.com

سلام
وبلاگتون واقعا زیباست

ای که گفتی عشق را درمان به هجران کرده اند
کاش می گفتی که هجران را چه درمان کرده اند

خوش باشین
خدانگهدار

یه کولی چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ق.ظ

این فقط یه نظره - چون که این حق رو خودتون به خواننده هاتون میدین.
شما این واقعیت های دور و برتون رو که قابل لمس هستن ول کردین و چسپیدین به یه سری مفاهیم گنده و بی فایده.
از عشق و این جور چیز ا حرف زدن یه .........
یا وجود داره یا نداره.
شما نمی تونید بگید فقط برای خودتون می نویسید- هر ادمی که اثرش جلوی دید عموم میره خواسته یا نا خواسته وارده یه بازار شده.
یه کم واقع بین تر باشید.
( دیر امدی موسی
زمان اعجازها گذشته است
عصایت را به چارلی چاپلین هدیه کن
که کمی بخندیم)

شاپرک پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:09 ق.ظ

بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد