به یادت

در این غربت در این تنهایی و خلوت

درون این غبار بی وفایی ها

و از پشت حجاب دوستت دارم

بیادت اشک می ریزم و از خواب گران خویش برمی خیزم

تو را می جویم ای نام آور جانم که شاید در کنارت مرهمی یابم

به یادت زندگی را دوست می دارم

و تنها عشق بودن و از هم دل بریدن را و در غربت غریبی برگزیدن را

و لیکن خوب می دانم در این پهنای دشت بی وفایی ها

پس از این حایل سخت جدایی ها تو را دارم

به یادت دوست می دارم   تمام زندگی را

آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری

می کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت

ولی آهسته می گویم خدایا بی اثر باشد

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد