دوستت دارم

هر شب با یاد تو چشمانم را بر هم می نهم و 

 رویای با تو بودن چه طورچشمانم را می گیرد

 هیچ شبی نیست که بدون یاد تو شب رابه سحر

برسانم و همیشه و همه لحظه ها به فکر توام و چشمانم همیشه        

به یاد چشمانت است و دلم همیشه از نگاه کردن به چشمانت

بیقراره و دستانم هنوز گرمی دستهایت را حس می کند

عشق من تویی

 تو بیا  که شانه هایم منتظر آن است که سرت را بر رویش گذاری

و برای  همیشه تکیه گاهت باشد

 همان طور کا شانه های تو تکیه گاه من است

 که بعد از خدا فقط تو را می پرستم

 

.

.

.

می ایستم،


به ممتدترین نگاه تو خیره میشوم،


خود را به امتداد نگاهت می آویزم،


پلک بر هم میزنی، از چشمت می افتم.


میگویی دلت را بگیر از من،


نگاهت را نیز،


آنگاه در آخرین سقوطم،


گوشه چشمت،


یک مژه برای رهایی به من قرض میدهد،


و من تا اوج نگاه تو بالا میروم،


و باز تا سقوطی دیگر پشت پلکت به انتظار میمانم،


"مهربانم، چه کسی تو را از مهربان بودن با من مایوس میکند؟

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد جمعه 23 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:14 ب.ظ http://www.entezar123.blogsky.com

سلام دوست عزیز
امیدوارم خداوند شما را برای عشقتان و عشقتان را برای شما نگهدارد.
امیدوارم اگر جدایی است پایان پذیرد .
موفق باشید .
به امید وصال شما به عشقتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد