غم من

کاش غم من

توفان سهمگینی بود

و من چون مرغ توفان خود را به چشم او می سپردم

ولی افسوس که غم من

چون جویبار صافی است

که همچنان می رود

و دل مرا

چون برگ مرده ای

همراه خود می برد.

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
پسرسیاه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:23 ب.ظ http://man-to-eshgh.blogsky.com

سلام
خوبی بانو
چه خبر
بانو برو تو بلاگم یه اهنگ گذاشتم بگیر قشنگه .... فقط نگی عاشق بودم

سعید پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ق.ظ

فرصت بدهید خنده ام را نکشید
این حجم غم تپنده ام را نکشید
ای قوم شما را به خدا رحم کنید
من یک قفسم پرنده ام را نکشید

شخص ثالث پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com

سلام
کار قشنگیه ولی وبلاگتو سنگین کرده. سخت بالا میاد.
دوست داشتی سربزن. هدایای جدید دارم.
سربلند باشی.

آتش عشق پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.lirya.mihanblog.com

بانو!

وقتی تنهایی

سایه های تاریک خویش را بر لطافت زندگی

می گستراند

وقتی زمان

در لحظه های گنگ و بی ثبات خویش

می چرخد

وقتی سرنوشت

گسیختگی انسانیت را در لحظه های کوتاه

عمر من رقم می زند

تنها ماوای من

جلگه ایست از جنس آغوشت!

همیشه سبز

از بارشهای موسمی فصل تنهایی

گاهی با اسب سر کش خیال

تا آن سرزمین همیشه سبز می تازم

در میان گلهای پیراهنت

عاشق میشوم به نیلوفری که بوی بودا

از مرداب گریزانش میکند

قطره اشکی شبنمش میکنم

و

شکسته خاطر به دامان حسرتم فرو میریزم

بانو!

ما پاسدار حرمت بی حرمتانیم

دیروزیان فریاد

امروزیان سکوت

فرداییان هیهات!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد