عهد کن ، باز مرا دوست بداری

وقتی گریه کردم گفتند بچه ای

  وقتی خندیدم گفتند دیوونه ای

وقتی جدی بودم گفتند مغروری

 وقتی شوخی کردم گفتند سنگین باش

   وقتی حرف زدم گفتند پر حرفی

  وقتی ساکت شدم گفتند عاشقی

حالا هم که عاشقم می گویند: گناهه

در تو چون روح تو گم می شوم

-آری-

پس از این تا مرا مثل خودت دوست بداری

پس از این دستهایت را

 - بی دغدغه -

باید با من گوشه باغچه خانه بکاری

 پس از این همه گفتند که عاشق نشو

حالا که شدی باید این مرحله را تاب بیاری

 

بهترین کار همین است که تو نیز چو من


همه را با خودشان ، وابگذاری 
 

 دست من رو شده و فال مرا هم خواندی


پس ، مرا باخته باید بشماری

پس از این برد با توست ،

همین !

با لبخندی مغرور


می توانی بنشینی به کناری

پیش از آنی که من و تو سفر از خویش کنیم


عهد کن ، باز مرا دوست بداری

 

" دوستت دارم "

نظرات 1 + ارسال نظر
آیلین دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام گلم مثل همیشه زیباست .......دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد