تنها برای تو می نویسم |
تمام دیشب را به خاطر نوشتن این سیاهه بیدار ماندم باید آن چیزی می شد که دلم می خواست. همه چیز برای نوشتنم مهیا بود فنجان قهو ام ، ترانه دلخواهم و پنجره ای که رو به مهتاب باز بود.
چشم هایم با نور ماه تلاقی کند .
در همان حالت خلسه همیشگی ...
تصمیم نداشتم این بار به انزوای درونم پناه ببرم و زخم های عقده شده دلم را به کاغذ بخیه بزنم !
رنگ عشق می گرفت و بوی امید می داد
ولی باید می رفتم
شمایی که مرا فهمیده اید و بی شک دلتنگ حضورتان خواهم بود
همه در تکاپوی چراغانی کردن کوچه ، بستن نوارهای بافته و زرورق های رشته شده ....
و دیدن کوچه ای که از آویختن ریس های الوان به خود می بالید !
پاسی از شب گذشته بود!
در حلقه با شکوهشان مرا به جمع خود میخواندند ...
آنچه را که در دل داشتم :
یک لحظه عشق لحظه ای از ابدیت است
در مقابل تمام تاریخ بایستم و بگویم :
عشق تنها معجزه قرن است
عشق یک التزام است!
جسم با غذا دوام یابد ولی روح تنها با عشق !
عشق کور را بینا می کند !!!!
و عشق را هدیه کن تا سپاس معشوق را بر انگیزی
قانون تو باشد
[ پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 ] [ 11:52 ب.ظ ] [ دختری که هیچ کس و جز تو نداره ]
[ نظرات (0) ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |