چگونه فراموشت کنم تو را ،
که از خرابه های بی کسی به قصر سپید
عشق هدایتم کردی .
عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی .
آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی .
و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی .
و با صداقت عاشقانه ات دلش را به دست آوردی .
چگونه فراموشت کنم تو را ،
که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم .
و طپش قلبت را حس می کردم .
و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگارم
دعا می کردم ، که خدایا پس کی او را خواهم یافت .
چگونه فراموشت کنم تو را ،
که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم .
برایم تمامی اسمها بیگانه شده اند و همه خاطرات مرده اند .
دستم را به تو می دهم قلبم را به تو می دهم .
فکرم را نیز به تو می دهم .
بازوانم را به تو می بخشم ،
و نگاهم از آن توست ،
و شانه هایم که نپرس .
دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظات تو را می خواهند
و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند .
چگونه فراموشت کنم تو را .
که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که
حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشد .
پیشترها سبز را نمی شناختم ،
بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم .
سبز را با تو شناختم
و دلم می خواهد که با یاد تو همیشه سبز بنویسم .
دلت را به من بده ،
فکرت را به من بده سرت را روی شانه هایم بگذار.
وبگذار عطر کلماتت را میان هم قسمت کنیم ....
پس هیچ وقت فراموشت نخواهم کرد تا وقتی نفس می کشم
سلاااااااااااااام
اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ماه بانو تر کوندی!!!!!!!
من همش دو ساعت نیومدم اینجا چه خبره!!!!!!!!!!!!
وای چقدر باید بخونم !!!!!!!!!
من کلی عقبم (عین این بچه ها که تو درس عقب
می افتن :دی)
می خونم ...........
ولی اول یخورده کامنت بزارم
بدونی من اینجام
بعد می خونم دوباره می کامنتم :چشمک
ااااااااااااااا.........(همه مفتوح)
یه پست عجیب دیدم :تعجب
غم و اندوه؟؟؟ عشق؟؟؟ شکست عشقی؟؟؟ مونس؟؟؟ یار؟؟؟
تا حالا این مدلی آپ نکرده بودیاااا!!!
من تازه ... آشنا شدم
واااااااااای کی درد داره؟؟؟؟؟؟
چه دردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدااااااااااا من الان نگرانم؟؟؟؟؟
خوب باقیشو بعدا می خونم
الان دچار یه افسردگی شدم :دی
خوب بازم میام (این که دیگه گفتن نداره من همش اینجام تا نندازیم بیرون نمیرم) :چشمک
باشه بابا رفتم
حالا نزن
خدافسسسسسسسسسسسسسس