قایم باشک

 

 رسم بازی عشق این بود که

 من بشمارم و تو قایم شوی

 به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک)

هنوز نشمرده بودم که رفتی

 و چنان ناپیدا که برای همیشه بدنبالت سرگردان و آواره شدم

 لعنت به این بازی بچه گانه لعنت...

 

.

.

.

تنها کنج اتاقم

ایستاده

ساکت ترین

دل به هق هق من داده

زندانی قاب

اسیر خواب

چه صاف قلب پر نور تو

      از غرور من  , شکسته غرور تو

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هومن شنبه 8 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ http://lopo.blogsky.com

زیبا بود قدری هم آدم رو یاد بعضی چیزا می انداخت غمگینم کرد :) ولی خوشحالم از بابت اینکه اکتیو شدی :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد