نام دیگر من ....

دردهای من

 جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن در آورم

نعره نیستند

تا ز نای جان براورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که کفشهایشان درد می کند

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه ی ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شاخه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

اولین قلم

حرف حرف درد را در دلم نوشته است

دست سرنوشت خلوت درد را با گلم سرشته است

دفتر مرا دست درد میزند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد.... حرف نیست

درد نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟؟؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
غریبه آشنا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:40 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
دلم واسه تو و وبلاگت یه کوچولووووووووووووووووووووو شده
حالا من بی معرفتم تو چرا نمیای
همیشه خوش باش و یاد دوستان و هم بکن ( چشمک)
موفق باش
یا علی

موسی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:10 ب.ظ http://moosakalim.mihanblog.com

زیبا سرودی
عالیه
درد مایه سازندگی است
درد را همیشه دوست بدار که درد چیز بدی نیست
به من هم سر بزن

هیوا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:49 ب.ظ http://atregilas.mihanblog.com

سلام وبلاگ بسیار خوبی دارید زنده باشید اگه فضولی نباشه میتونم بپرسم برای چه کسی مینویسی؟
خواستی به منم سری بزن

نسرین جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:34 ق.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام به روی ماهت ماه بانو جوونم! معلومه کجایی؟ دلم یه ذره شده! خیلی بی معرفتی! نمی خوای آشتی کنی؟ بگو چی کار کنم که باهام آشتی کنی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد