تک ستاره من

 

عشق تنها برای یک بار می اید و برای تمام عمرش می اید

 عشق همان بود که به تو ورزیدم

حقیقتا همان یک بار

 و از بس بدان اویختم تا همیشه همه ی زندگی ام با ان بیش خواهد رفت

پس تا همیشه عا شقت می مانم

 

ساعت هاست که در فکر توام

توی این خلوت تاریک و خموش

قلمی در دستم که به غمگینی من افسرده ست

و من اینجا تنها به تو می اندیشم

به تو که دورترین عشق و امیدی بر من

به تو که حسرت یک دیدار را بر دلم حک کردی

شاید این من غلطم یا غلط پندارم

که مرا می خواهی اما تو بدان نازنینم محبوب

من همیشه دوستت دارم.....

.

.

.

از زمانیکه با یک نگاه عجیب تو مواجه شدم

 

 به سرزمین عشق تو روی اوردم .

 

سرزمینی را که خیال می کردم

 

 پر از نور و امید است و حرارت خورشید و بوی باران دارد .

 

 عطر گل و بهار جاودان دارد .

 

اما افسوس که مرغ بیشه های غریب نمی دانست که

 

 این سرزمین را امیدی نیست و روشنایی اش را دیری نمی پاید .

 

تقدیم به انکه افتاب مهرش در استان دلم هرگز غروب نخواهد کرد :

 

امشب تمام ستاره های اسمان گریه میکنند .

 

امشب تمام مرغان اسمان اشک میریزند.

 

امشب اشکی از چشمی میریزد و امشب قلبی میشکند

 

و صدای شکستنش به اسمونها میرود .

 

اما نمی دانم نمی دانم چرا به گوش خدا نمی رسد ؟

 

من صدای شکستن قلب خویش را با گوشهای خودم شنیدم و فکر میکنم

 

اولین کسی باشم که صدای درهم شکستن قلب خویش

 

را با گوشهای خودم شنیده باشم .

 

نمی دانم ایا خدایی هست ؟

 

اگر هست چه خدای خاموشی از اینهمه خاموشی قلبم میمیرد

 

و دوست دارم فریاد بکشم .

 

اخر با که بگویم درد این قلب شکسته را

 

اخر با که بگویم قلب من عاشق قلبیست که با سنگ بیابان فرقی ندارد .

 

قلب من عاشق قلبیست که اصلا قلب نیست .

 

دلم میخواهد انقدر فریاد بکشم که صدای فریادم قلب عاشقان را به لرزه بیاندازد .

 

دلم میخواهد انقدر فریاد بزنم و دیوانه وار به خدا بگویم :

 

 اخر تو خدای خوب من

 

تو چطور بنده ای افریدی که کمکی به او نمی کنی ؟

 

تو چطور میتوانی این همه ناعدالتی را ببینی ولی صدایی در نیاوری ؟

 

مگر نه اینکه می گویند تو بخشنده ای ؟

 

پس اگر گناهی مرتکب شده ام به درگاهت

 

به بزرگواریت مرا ببخش .

 

 مگر نه اینکه می گوییند تو رحیمی ؟

 

 پس چرا به من رحم نمی کنی ؟ 

 

خدایا من خیلی تنهایی کشیدم .

 

 من خیلی رنج کشیدم به امید اینکه در رحمتت

 

را به روی من باز کنی .

 

 من در اول جوانی چنان زیر مشکلات طاقت اوردم که دیگر

 

قدرت ایستادن از من سلب شده است .

 

خدایا به او بگو به او بگو با تمام بدیهایت دوستت دارم .

 

اری بازهم میگویم تو را با تمام بدیهایت  میخواهم .

 

 گرچه تو خیلی عذابم دادی تو همیشه در مقابل چشمان

 

غمزده و اندوهبار من غرق در شادیهایت بودی .

 

خوش باش که شادیت را میخواهم .

 

 خوش باش تا همیشه خوش بینمت .

 

محبوبم تو راه زندگیت را انتخاب کن .

 

ارزو دارم تو و خوشبختی را همیشه در کنار هم ببینم .

 

اه که چه حرفهایی به من میزدی .

 

حرفهایی که فقط فشار سنگینی به روی قلبم بود.

 

تو همیشه با خودت می گویی که من نفرینم را توشه راهت می کنم اما افسوس

 

که نمی دانی که جز خوشبختی چیز دیگری برایت نمی خواهم .

 

افسوس که نمی دانی که هیچگاه نه بدیت را خواسته ام و نه بدیت را گفته ام .

 

وقتی با خودم می اندیشم تو در چه حالی و من در چه حالی خنده ام می گیرد .

 

خنده ای که از گریه هم سنگین تر است .

 

 اری محبوبم من روزهای بسیار سختی

 

را پشت سر گذاشتم اما فراموش نکن که چشمان من همیشه در پناه پنجره های

 

سرد و یخ بسته چشم به را توست .

 

 چشمان من انهمه اشک را بدرقه راهت کرد

 

که فقط به تو بفهماند که دوستت دارد

 

 و تنها از تو بخواهد که نسبت به این چشمها

 

اینهمه بی محبت نباش .

 

 در این دنیای پر هیاهو چشمان من فقط به خیال اینکه

 

چشمان تو را میان انها ببیند خیره است .

 

انقدر صبر میکنم انقدر صبر میکنم تا راهت را انتخاب کنی .

 

برو برو و راه زندگیت را دریاب انگاه من راهم را از راه تو باز می یابم .

 

ای کاش ان قلب سنگیت که درون سینه ات یخ بسته است ذره ای از قلب من

 

خبر داشت و فکر میکرد که چطور با تو یکرنگ و صادق بوده است

 

و من می بوسم ان قلب سنگی تو را که صادق بودی و با شهامت .

 

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را

 

التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

 

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را

 

با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

 

مدتی است پریشانم و می دانی تو .

 

بی تو من گرفتارم و می دانی تو .

 

گر چه میدانم دیگر به سویم باز نمی ایی اما همیشه چشمان من انتظار تو را میکشد .

 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
غریبه آشنا چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام

کجا بودی نبودی ؟

دلم واست تنگ شده بود بانوی همیشگیه ماه

یا علی

ادونیس پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.alad69.mihanblog.com

سلام بانو خوبی ... بانو کمتر تو روم های شعر میام و می بینمت اما می بینم که اپدیت می کنی خوشحالم و اینکه پست های زیبایی هم داری پیش منم بیا خوش باشی بای

ادونیس جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ق.ظ

بانو جان بازم هی حرف از رفتن می زنی ولی همیشه آدم جایی برای حرفاش داشته باشه خوبه می گن دل بهترین مرهمه اما تنهاییم بده و سکوت بدتر و سکوت هم زاده ی تنهایی دوست گلم امیدوارم بازم بیام و ببینم آپ کردی عزیزم

امین جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://eshgh-mohebbat.blogsky.com

سلام
مسافری هستم به مقصد بهشت َ در این سفر به دنبال هم راهی میگردم که همسفر م باشد . همسفری متفاوت از دیگران با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت که همراهی ام کند شاید در این سرزمین یافتم
موفق باشی ....


این پیغام شما در تاریخ شنبه 19 آذر 1384 برای وبلاگ من بود
http://eshgh-mohebbat.blogsky.com

و جواب منم این بود
سلام
واقعیت منم مثل شما سرگردان دنیای سیاه و تاریکم نمیشناسمت ولی سخنانت
برای دلنشین است دوست دارم بیشتر بشناسمت شاید شما همان گمشده من باشید.
امین http://eshgh-mohebbat.blogfa.com

amin_heydari2003@yahoo.com
منتظر پیغام شما میمانم

ولی جوابم را ندادی.

باز هم منتظر پیغام شما میمانم
amin_heydari2003@yahoo.com

دوست جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://parvazebienteha.blogfa.com/

...یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه
و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه
و با همه زلال باشه !
...
سلام
به همون اندازه که شما فکر می کنی دیگرانی هم هستند که اینگونه فکر می کنند
...
موفق باشید
خدانگه دارتون

وصال جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:33 ب.ظ http://gonjishk.blogsky.com/

سلام
قشنگ می نویسی
به منم سر بزن

۩ دوری و دوستی ۩ شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://www.mordeh007.blogfa.com/

سلام خوبی عزیز؟
وب خیلی زیبایی داری واست آرزوی موفقییت میکنم.

اگه وقت کردی حتما یه سری هم به ما بزن خوشحال میشم نظر تو در مورد وبلاگم بدونم.از مال شما زیباتر نیست ولی.

افسانه نویس گمنام شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:54 ق.ظ

...

مصطفی شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام خوبین خانمی نوشتهات خواندم باز مثل همیشه مات و مبهوت می گم نمی دونم چی بگم !!!.... خوب این رسم روزگاره همیشه کسیرو که دوسش داری ازت بدش میاد یا توجهی بهت نمی کنه ولی بدونید هرچیزی که بشکند از ارزش می افتد جز دل که با ارزشتر می شود شاید به همین خاطر که میگن خداوند در قلبهای شکستس ....همواره خداوند را شاکر باش که خدا صلاح بندگانش را بهتر از خودشان می داند .....ارزومند ارزوهایت

سمیرا یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ق.ظ

سلام دوست عزیزم من که کلی از درد ودل هات حال کردم
خوب تونستی حرف دلت و به زبون بیاری
خیلی ممنون

پسر سیاه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:21 ب.ظ http://man-to-eshgh.blogsky.com

سلام
خوبی بانو
باز خوبه می نویسی دلم برات شور می زد
دلم برات تنگ شده یه سری بهم بزن
برام اف بزار
داره تاترم تموم می شه واسه محرم می رم اجرا

دفتر عشق یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://daftareshghe.blogsky.com

سلام. خوبی؟ خوشحال میشم به دفتر عشق بیای. وبت و نوشته هات همشون زیبا هستند. بهت تبریک میگم. شاد باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:18 ق.ظ

salam ey eshge abadi man . are manam hamon mat hamon kesi ke harzere jonesho bede barat. mikham rozi benevisi ke tanha baray to minevisam kie ta bekhodam bebalam va begam ta bemiram doset daram .............mat asheg tooo

ارین سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:03 ب.ظ

سلام
دلم خیلی برات تنگ شده
خیلی دوست دارم .......

نغمه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:21 ق.ظ http://www.naghmeh.h.mihanblog.com

سلام عزیزم
مثل همیشه عالی بود. موفق باشی

محسن یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ب.ظ http://weally.blogsky.com/

همیشه آدمائی هستند که گاهی زیادی مهربونن گاهی زیادی حساسن
و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمائی که دوست دارن همه رو دوست داشته باشن
و با همه زلال باشن !

vina یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ق.ظ

با سلام و تشکر فراوان من همه عمرم را دنبال دکلمه از زمانی که با یک نگاه عجیب تو ... با صدای دختر ناشناس گشتم اگر کسی داره به ما هم بده یا آدرس لینکش را بفرسته. tanks aria_4221@yahoo.com

امین پنج‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ب.ظ

سلام
مسافری هستم به مقصد بهشت َ در این سفر به دنبال هم راهی میگردم که همسفر م باشد . همسفری متفاوت از دیگران با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت که همراهی ام کند شاید در این سرزمین یافتم
موفق باشی ....
بع از ۵ سال دوباره بهت سر زدم جوابمو بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد