عشق انتظار

   
 

TinyPic image

 

مگذار که عشق

 به عادت دوست داشتن تبدیل شود !

مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه

به عادت آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود !

عشق ، عادت به دوست داشتن

و سخت دوست داشتن دیگری نیست .

پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود

 پیوسته ، خواهان نو شدن است

 و دگرگون شدن .

تازگی ذات عشق است و طراوت 
بافت عشق 

چگونه می شود ؟

تازگی و طراوت را از عشق گرفت

 و

عشق همچنان عشق بماند ؟

 

 

قسم به مهتاب که عکس رخ اوست

 

عزیز دل

 

گفتم که هیچگاه اشکهایم را نمی بینی مگر

 

در شادیهای بزرگ و غم های بزرگ

 

خودت برایم خواندی...

 

نگذار در لحظاتی از زندگی به خاطر کوچک ترین

 

چیزها که بزرگ جلوه میکند اشک در چشمانت

 

جاری شود اشک برای شادیهای بزرگ و

 

 غم های بزرگ است

 

و امروز من در بزم بودن با تو اشک ریختم

 

تا چشمانم نا تمام نماند وکویر تنم پر شد از بوی عطر تو

 

هق هقی نشنیدی آرام گریه کردم همچون شمع

  

 قسم به تو که بهانه ای برای سجده به او

 

امشب من هستم و یه دل که

 

دلتنگ نگاهت هست یه دل که دلتنگ طنین صدایت هست

 

ای تو که منم

 

ای مهربان یارم

 

کاش تمام لحظات من پر می شد

 

 از طعم شیرین حضورت نه یاد آن ...

 

کاش تمام لحظات بودنم پر می شد

 

از طنین جاودانه صدایت نه انتظار شنیدن...

 

اما در لازمان عشق انتظار برای من طعم حضورت هست

 

دلم گرفته است

هر لحظه فرو میریزد

چشمانم سیاهی میرود

قلم بین انگشتان لرزانم رقص مرگ را مرور میکند

دواتم خالیست

دفتر خاطراتم به انتها رسیده

ورق بزنم ؟

اگر برگ آخر باشد !

خطوط صفحه چون جاده هایی پیچ در پیچ نگاههای بی فروغ ..

اما مشتاقم را تا افق بدنبال میکشند

کدامین است جاده ای که مـرا به او میرسا نـــد ؟

بار ها در راه بودم

در میانه راه ...

و شاید بیشتر !

 نزدیک رسیدن بودم که

بازگشتم ... نه

باز گردانده شدم.....اما

تردید ندارم .....

دوباره خواهم رفت

جاده ...

هر لحظه مرا نجوا میکند ...

و من غرق خواستنم ...

هزاران غروب را بر دیوار ماتمکده ام شمارش کرده ام

مگر آخرین عدد چند است ..... که

دیگر دیوار هم جائی برای خط کشیدن نشانم نمی دهد ...!

آهسته از پس دیوار....

صدائی منتظر مرا میخواند ....

باید صدای قلبم

صدای نفسهایم

خاموش شوید ....

حالا بهتر میشنوم

دفتر خاطراتم به انتها رسیده است....

و....من

تردید ندارم ....


رقص مرگ را دوباره بر صحنه خواهم برد...

من....

غرق خواستنم

آرامش  ابدی  می  خواهم



 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
نغمه دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ق.ظ http://www.naghmeh.h.mihanblog.com/

سلام عزیزم
سال نو مبارک
مثل همیشه عالی بود.
موفق باشی.

آپم

فرزاد دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:08 ق.ظ http://top2007.blogsky.com

سلام... مرسی از نظرتون وبلاگتون هم خیلی قشنگه بازم نظرتون رو بذارید خوشحال می شم.

لی لی دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:28 ب.ظ http://liliana.blogsky.com/

سلام بانوی ماه
خیلی زیبا نوشته بودی

مهناز دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:53 ب.ظ http://www.mandy1358.blogfa.com

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داری.

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده....

چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی....
چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی
تا نفهمه هنوزم دوسش داری.......

چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی

و هزار بار تو خودت بشکنی و بهش بگی گل من باغچه نو مبارک!

[ بدون نام ] دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام
سال نو مبارک
ممنون که به من سر زدی
باز هم منتظر حضور سبزت هستم..

شاد باشی و در پناه حق

مرتضی دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ب.ظ http://razezendegi.blogsky.com/

salam duste man
jedan migam weblogetun kheili khube
rasti khoshhal misham be manam sar bezanid va agar mayel be tabadole link hastin be man khabar bedin
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد