افسوس...

 

همیشه در دلم صدا صدای توست

کجا تو می رسی به من ؟

کجا تو می رسی که بر گل سپید آرزو

شکفته غنچه های اشک

کجا تو می رسی به من ؟

دگر ز بی قراریم

ز خاطرات پر طراوت جوانیم

نمانده جز دو سنگ گور

کجا تو می رسی به من ؟

دگر ز تو دگر ز من جز این صدا نمانده هیچ

ولی همیشه این صدا صدای توست ....

..

              

... 

کاش بر سینه خویش

نقشی از عشق تو حک می کردم

تا پس از مرگ دلم

یادگاری ز تو و عشق تو

با خود ببرد

ولی افسوس که دیگر قلبم

تاب این زخم ندارد


ای وای...

 

تکانم ده ! تکانم ده !

نمرده این من – بی تو

نمرده ، او هنوزم هست

ولی بی تو ، ولی بی تو

که می دانست شبی من هم

کنم باز این کتاب درد

شوم بی روح- بی روح و

بخوانم من غزل را سرد

درخت لخت بیرون هم

سرش از هر کجا بالاست

تو دانی او بدون برگ

بمانندم کنون تنهاست

.

....

قلبی داری به وسعت هفت دریا و

بی نهایتی آسمانها .

باید منطقی باشم

حق داری ، اگر د لت برایم ...

تنگ نمی شود !

 

نظرات 1 + ارسال نظر
وفا یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ب.ظ http://vafa.blogsky.com

سلام
بعد از مدتهای مدید اومدم بهت سر زدم نبودی اما بوی اشعارت منو مست کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد