رو ز من

 
 
 
 
پلک هایم به نبض داغ زندگیِ خفته در لبهایش، جمع شد
 
 و لذت دنیا یی در رگهایم جان گرفت و رفت
 
 تا لحظه حیات را در من زنده کند و متولد شدم در آیینه نگاهش
 
 پر حرارت دست کشید روی پوست تبدارم
 
و مگر می شکست آیینه که بغضم بشکند!
 
انگشتش به اشاره از پیشانی لغزید تا گودی چانه و بوسید که:

"روز دلنشین تست و هر چیز که عطری از تو را
 
 در خاطرم زنده کند مرا دوباره متولد می کند"

بغضم تکه شد
 
 مثل شیشه های رنگی روی نرمی شانه اش و عاشق شدم
 
بیشتر از پیش دوباره و دوباره در صبحگاه روز من
 
 مثل رویش زرد خورشید در آسمان
 
 مثل لحظه حیات
 
 مثل اولین چکه باران
 
 مثل حضور تو در مستی های بی پایانم

مثل تو در آسمان
 
 
دلم واقعا برایت تنگ شده است

چیزی هست که باید بگویم
 
کارهایی که کردیم، حرفهایی که زدیم

مدام به خاطرم می آیند و لبخند را بر لبهایم می نشانند

تو به من نشان دادی چگونه با حقیقت روبرو شوم

همه ی چیزاهایی خوبی که در من هست را مدیون تو هستم

 
اگرچه فاصله ای که بین ما هست

ممکن است الان طولانی به نظر برسد

ولی هیچ وقت ما را از هم جدا نمی کند

می دانم که در اعماقم تو،
 
هرگز نرفته ای، هرگز دور نیستی

قلب من جاییست که تو در آنی

همیشه نزدیکی، هر روز

هر قدم در طول‌ مسیر

گرچه در حال حاضر ما مجبوریم خداحافظی کنیم

ولی من می دانم که تو همیشه در زندگی من خواهی بود(آره)

هرگز نرفته ای
 
نه نه نه

من در این خیابان های خالی تنها قدم می زنم

ثانیه ای نیست که تو در آن همراه من نباشی

عشقی که تو دادی، خوبی ای که نشان دادی

همیشه به من قدرت خواهد داد و اساس و بنیاد من خواهد بود
 
(به طریقی)

هر جور هست راهی پیدا می کنی

تا بهترین های وجودِ من را ببینی

تا وقتی که زمان به سپری شدن ادامه می دهد،

قسم می خورم که تو،
 
هرگز نرفته ای، هرگز دور نیستی

قلب من جاییست که تو در آنی

همیشه نزدیکی(همیشه نزدیکی)
 
به که می توانم بگویم؟

مگر درد دوری تو را کسی می تواند بفهمد؟

مگر کسی می تواند بفهمد نبودنت برایم چه عذابیست؟

ساعت هایم ، دقیقه هایم ، ثانیه هایم ، بوی تو را گرفته اند

تویی که نیستی و شاید هیچ وقت نباشی

اما رویای بودنت آنقدر شیرین است
 
که گاهی فراموش میکنم که نیستی

گاهی آنقدر تو را حس میکنم که از یاد میبرم که نیستی

باور نمی کنم که تو را نداشته باشم

وای... نمی دانی چه میکشم

وقتی به خود می آیم و میبینم بودنت رویایی بیش نبود

آنقدر برایم زیادی که به رویایی از تو هم قانعم

اما تا کی میشود فقط با یک رویا زندگی کرد؟

آخر تک تک لحظه های زندگی واقعیست

نبودنت واقعیست

تنهاییم واقعیست

و بودنت دروغین

آری به خود دروغ می گویم که می آیی

اما باشد...
 
 می خواهم همیشه یک دروغگو بمان
 

 
 
 
 
نظرات 8 + ارسال نظر
Elias دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:20 ب.ظ http://hasratparvaz.blogsky.com

salam banoye mah.
khube.kheili khube ke harwaght miam inja harfhaye tazeh dari.
roozegare gharibie khodamo jaye kasi mibinam ke 6 mah jolom istadeh bood.
mowafagh bashi

ایرج دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.vnnu.com/fa?111139910

سلام دوست عزیز
این چیزی که میگم کاملا حقیقت هست من فکر می کردم دروغ ولی راست هست.
یک وب سایت تازگی فعالیت می کنه که شما در آنجا ثبت نام میکنید و بعد انرا به دوستان خود معرفی میکنید به شما پول داده می شود.
شما در این سایت هیج پولی را نمی دهید!!
فقط کار شما معرفی به دوستان.
همین الان عضو بشو امتحانش مجانی!!!!!!

someone دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا می نویسی
یک حس عجیب توی نوشته هات هست ..
مثل یک واقعیت .. ..

موفق باشی

---

راستی می شه لینک آهنگ وبلاگتون را بدید ..

--

ممنون

مهسا دوشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:24 ب.ظ

بابا وبلاگ قشنگگگگگگگگگگگگگ
عالیه موفق باشی

نگار سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

عزیزم خیلی قشنگ بود.امیدوارم موفق باشی.

فرزان سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام بانو!
گویند سخنی که از دل براید لاجرم بر دل نشیند
نوشته های از دل برآمده تو بانوی گرامی بر دل هر آدمی بی شک مینشیند
آرزوی من آرزوی آرزوهای توست
موفق و سبز باشی
یا علی

پری سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:46 ب.ظ

سلام دوست عزیزم:
وبلاگ قشنگی داری.ببین اینم یه نظرها متن های قشنگت رو
با رنگ زرد ننویس.

mosafer شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:21 ب.ظ

دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد