بی تو چه کنم ؟

 

فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند

که طعم وابستگی را چشیده باشد

 پس هیچوقت به کسی وابسته نشو

 که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست..
 
آرزویم این است که یک روز فقط یک روز

 توبرای من باشی

 و بتوانم دست های گرمت را در دستانم بگیرم

تا شاید یخ دستان سرد و کبودم شکسته شود

بتوانم سرم را روی شانه هایت بگذارم

 و هر لحظه بر آنها بوسه بزنم

 ای کاش

اشکهایم با دست های مهربان تو پاک می شد

اما تو هیچ وقت نتوانستی باور کنی

 قلبی که غرورش شکسته در انتظار توست

در مقابل تو غرور معنا ندارد

نتوانستی باور کنی که دو چشم بی تاب من

 که هر لحظه انتظار طلوع نگاه تو را می کشند

 و ندانستی که دست هایم فقط

 به دنبال گرمی دست های تو می گردند

سراپای وجود تو همه خوبیست

و همین است که مرا آزار می دهد

تو خوبی اما من تو را ندارم

بیا و با نگاه چشمان زیبایت زندگی را به من برگردان

برگرد مگذار دوباره تنها شدن را تجربه کنم...

 

نظرات 18 + ارسال نظر
چش درومده :-) سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام بانوی گرامی
مثل همیشه زیبا و جالب بود و این دو بیتی رو در تایید مطلب زیبایتان تقدیم میکنم
چه خوش باشد که بعد از انتظاری
به امیدی رسد امیدواری
از آن خوشتر وز آن بهتر نباشد
دمی که می رسد یاری به یاری
روز نوجوان بر شما مبارک باد
کوچک شما : چش درومده

ندا و محمد سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.neda-doset-daram.blogfa.com

سلام
وبلاگه قشنگی دارید

صدای تنهایی چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.3ot-delan.blogsky.com

جاده انتظار پایان ندارد عزیزم
وابستگی هم خواه ناخواه بوجود میاد کاریش نمیشه کرد
دلتنگی و تنهایی جزء بزرگی از زندگی همه هست حالا یکی سهم بیشتری برمی داره یکی سهم کمتر
خیلی زیبا بود موفق باشی

چش درومده :-) چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 ق.ظ

با سلام مجدد خدمت بانوی بزرگوار این غزل از حافظ رو که باز هم متناسب با مطلب زیبای شماست تقدیم میکنم:

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی نروانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی، کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شد نم مرغ دل از دست
زان تره چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سر مست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ق.ظ

با سلام مجدد خدمت بانوی بزرگوار
غزلی از حافظ رو که متناسب با مطلب زیبای شماست تقدیم میکنم:
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی نروانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی، کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شد نم مرغ دل از دست
زان تره چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکر لب سر مست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

سایه چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ب.ظ http://rooozha.blogfa.com

سلام بانو... یک روز به شخصی گفتم خیلی وابسته ات شدم. گفت: وابستگی خوب نیست، دلبسته باید بود.
امروز یاد حرف آن عزیز افتادم
امیدوارم به خواست های قلبیت برسی... این خواسته ها همه حق توست و تو محقی به آن...
مانا باشید

دریا چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:30 ب.ظ http://daryadarya.blogsky.com

سلام. کاش...

آرش فراست چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ب.ظ http://delbakhte20.persianblog.ir



ابروانت ره عشقند
کمانداری و پرچین ،پرچین.
چشم در خوشه ی دل
گیس به آیینه ی آب،
به شکار آمده ای پاورچین.
زیر این سایه ی بید
انتشار شبح_ جنگل شید
نور مهتاب و سکوت دل من،
و چه رویای پر آشوبی هست
که به ابرو زده ای تیری و من مرغک صید
بال و پر غرقه به خون
در جگرم سوزش عشق
وای...بیداد...،که در دام گرفتار شدم!

من که در دام بلا افتادم
لحظه ی آخر این سرمستی
خواهشی هست مرا
به کمندت تو بگو
تیر آخر به چه سویی زده ای؟
که مرا موج به موج
سینه افشان شده دریای کبود
و کجا می برد از دام،بگو!
آه…من صید شدم
صید تو ای ماه پری!

خلبان پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:22 ق.ظ http://valadiat.persianblog.ir/

سلام بانوی ماه
ممنونم که من رو به دنیای زیبای خودت راهنمایی کردی

خوب ها کم اند پس نخواهیم که خوب ها را محدود به خودمان کنیم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:25 ق.ظ

سلام دوست خوبم
عروج ملکوتی دکتر قیصر امین پور را تسلیت می گم
با یه قطعه جدید به روزم
منتظر حضور گرمت
.....
ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا
در رثای بی شمار عاشقان
-که بی دریغ-
خون خویش را نثار عشق می کنند
از نثار یک دریغ هم
کنیم؟ دریغ می
(قیصر امین پور )
.....

آرش فراست پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ب.ظ


خواب دیدم که شبی رهگذری می آید شب دلتنگ مرا سر زده می آراید می رسد تا که پس از این همه دلتنگی ها گره ازبغض غزل های ترم بگشاید این همه شور که در ذهن غزل های من است بوی یاسی ست که از هرم تنش می آید .غزلم نذر نگاهت مددی کن؛ چندیست مرگ دارد تن خود را به تنم می ساید

آرش فراست پنج‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:50 ب.ظ

هنوزم در پی اونم ، که میشه عاشقش باشم
مثه دریای من باشه ، منم چون قایقش باشم

هنوزم در پی اونم ، که عمری محرمم باشه
شریک خنده و شادی ، رفیق ماتمم باشه

هنوزم در پی اونم ، که عشقش سادگی باشه
نگاههای پر از مهرش پناه خستگی باشه

میگن جوینده یابنده است ، ولی پاهای من خسته است
منم حتی با این پاها میرم تا حدی که جا هست

-----------------------------------------------------------------------

هر آنــکو خاطــری مـــجموع و یــار نازنیـــن دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل اســت
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

.......................................................................
به تو ای دوست سلام

دل صافت نفس سرد مرا آتش زد

کام تو نوش و دلت گلگون باد

قدری از خویش بگویم که مرا بشناسی

روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست

یار دیرینه من درد و غم رسواییست

عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست

ولی افسوس که روحم به تنم زندانیست...


چه کنم با غم خویش؟

گه گهی بغض دلم می ترکد

دل تنگم زعطش میسوزد

شانه ای می خواهم

که گذارم سر خود بر رویش

و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم

ولی افسوس که نیست !


کاش میشد که من از عشق حذر می کردم

یا که با زندگی سوخته سر می کردم


ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی

زچه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟


من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم

بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم


ای فلک ننگ به توخنجرت ازپشت زدی

به کدامین گنه آخرتو به من مشت زدی؟


آه ای دوست که دیگر رمقی درمن نیست

تو بگو داغتر از آتش غم دیگر چیست؟


من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش

دیگر ای بادصبا دست زبختم بردار


خبر از یار نیار


دل من خاک شد و دوش به بادش دادم


مگر این غم زسرم دور شود
ولی انگار نشد


بگو ای دوست چرا دور نشد؟

سرخ جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

یادش بخیر چه روزهای خوبی بود روزهای غم عشق
حیف شد تمومش کردم.
با یه دل پر خون آپ کردم

بیا

ایلیا شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:26 ق.ظ http://iliya.blogsky.com

__________________@@@
______________@@@_____@
________@@@@@________@@@@@
_______@@@@_____سلام گلم ___@@@@@
_______@@@@________@@___@@@@@@@
_______@@@________@@_____@@@@@@@
________@@___________@@__@@@______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@_____خوبی عزیز __________@@
__@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@
__@@____________منتظر حضور برفیت_______@@
_@@____________@@@@@@@@@@_____@@
_@@____________ هستــــــــم ___@@@
_@@@___________@@@@@@@______@@
__@@@@__________@@@@__________@@
____@@@@@@_______________________@@
_________@@___www.iliya.blogsky.com____@@
________@@___________@@___________@@
________@@@________@@@@@@@@@@@
_________@@@_____@@@_@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________@@@@@_@
____________________@
____________________@
_____________________@
______________________@
______________________@____@@@
______________@@@@__@__@_____@
_____________@_______@@@___@@
________________@@@____@__@@
_______________________@
______________________@

سهیلاتنها جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.soheyla-nanaz.blogfa.com

سلام وب جالبی داری به منم سربزن منو خواستی بااسم سهیلا تنهابلینک
منم برای تبادل لینک حاضرم

یه ادم تنها پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:56 ق.ظ

واااای.بغض داره خفم میکنههه باور کن
امشب تصمیم گرفتم خودکشی کنم.به خاطر همون حجم تنهایی و همون وابستگی و همون....
دلت شاد باشه همیشه.

mosafer شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ب.ظ

دوستت دارم

ستاره چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:19 ق.ظ

من ستارهی مردی شدم که همیشه ازش دروغ شنیدم.ستاررهی مردی که می گفت چون دوسم داره ترسیده و واسه اینکه دروغگو شده.ستارهی مردی که ۶ ماه شایدم کمی بیشتر گذشت تا که فهمیدم ۴۱ روز ازم کوچیکتره و دروغ گفته که ۱ سال ازم بزرگتره .ستارهی مردی که عاشقش شدم از عشقش شب و روز نداشتم و اسمش از لبم نمی افتادوستارهی مردی که همیشه با کارها و حرفاش تحقیرم کردو ستارهی مردی که دوست داشتم تا اخرین لحظه عمرم تو اغوشش بام وستارهی مردی که هیچ وقت منو اساساتم و جدی نگرفت ومردی که میگفت دوست دارم واسه همیشه خانومی .هیچوقت تنهات نمی ذارم ستارهی من . نمی خوام از دستت بدم عشم.ستارهی مردی که تا گفتم برو رفت مردی که دیگه سراغم نیو مد مردی که یه بغض و تو صدام واسه همیشه یادگاری گذاشت. رفت مردی که واه بودن وو داشتن اذیتاش روزها و شبا اشک ریختم از هفتهی اول اشناییی تا روز اخر اشنایی .اون مرد رفته من ستاه ددارم خا موش می شم محبت اونو می خوام عشق اونو می خوام هیچ نگاهی جز نگاه اون برام اشنا نیست دستای اون میخوام که نوازشم کنه لبای اونو می خوام که پیشونیمو ببوسه و با صدای گرمش بگه نترس ستاره ی من نمی ذارم سردت بشه خا نومی کنارتم عشق من که اگه غیر این باشه دیگه مرد نیست نا مرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد