می چکد سمفونی شب آرام ، روی دلتنگی خاموش غروب...

 

 

 

بس که دیوار دلم کوتاه است

هرکه از کوچه تنهایی ما میگذرد

به هوای هوسی هم که شده

سرکی میکشد و میگذرد

 

 

محکم روی شونم می زنی که چی بشه ؟

 

 کم کم احساس می کنم با 360 ژول هم احیا نمیشم

چه برسه به ضربه ی دست!

 

-این روزا چقدر ساکت شدم

 

- دیگه از هیچ کس و هیچ چیز گله هم نمی کنم

 

- - دلم می خواد یک صفحه ی موسیقی قدیمی رو بذارم

 

 تو دستگاه گرامافون و آروم با صدای موسیقی بخواب برم

 

اما حیف که گرامافون ندارم!

 

بازم کابوس گذشته و آینده

 

-به  لیوان چای نگاه میکنم ....

 

روش یدونه تفاله میبینم

 

 نمی دونم کی بود میگفت که تفاله روی چایی یعنی مهمون!

 

 لیوان چای رو تا ته سر می کشم با مهمونش!

 

-دلم برای کسی تنگ است

 

 کسی که فرصت برای شنیدن حرفهای من داشت

 

 اما شاید برای همیشه موندن فرصتی نداشت....

 

-عطر جدایی میاره؟

 

 اگه آره پس میشه این هدیه رو از من قبول کنی؟

 

 توش  یه عطر  گذاشتم ....

 

-داشت واسه یه لحظه بیشتر زنده موندن جون می کند

 

 من از چهره ی گچیش فهمیدم !....

 

یک ساعت تلاش!

 

 برگشت ....

 

تا بیشتر بمونه ....

 

 خیلی ها منتظرش بودن

 

-کاش یه روزی بتونم از حصار تموم بهانه ها رد بشم

 

و چراغ کوچه های دلتنگی رو واسه همیشه خاموش کنم

 

و واسه اخرین بار در حضور وجود آب شده ات تصمیمی بگیرم

 

 به قدرت تمام اشک های خشک شده ام!

 

- می چکد سمفونی شب آرام ، روی دلتنگی خاموش غروب...

 

-
...


 

نظرات 12 + ارسال نظر
شازده کوچولوی تنها دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:37 ب.ظ




و پرنده که بر ناودان خیس

خود را اعدام می کند

بر کدام چکۀ باران

عقاید گریه اش را ترسیم خواهد کرد ؟

شازده کوچولوی تنها دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 ب.ظ



و پرنده که بر ناودان خیس

خود را اعدام می کند

بر کدام چکۀ باران

عقاید گریه اش را ترسیم خواهد کرد ؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ق.ظ

آدم وقتی نمی تونه بنویسه یه جوریش می شه...

آرمان سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ http://ariman.blogfa.com

سلام من آرمان هستم لطف کنید به وبلاگ من یه سر بزنید ونظر بدهید واگر هی حال کردید به می یه لینک بدهید تا من هم به شما به لینک بدهم .
با تشکر آرمان

شازده کوچولوی واقعی چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:32 ب.ظ

امدی جانم به قربانت ولی حالاچرا بیوفا حالاکه من افتاده ام ازباچرا

alireza چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.soosk3.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
مطالب قشنگی مینویسید
وبلاگ جالبی هم داری
همیشه موفق باشی و شاد

غریبه آشنا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.apotheosc.blogsky.com

امیدوارم فراموش نشده باشم
هنوزم یادتم توی این غربته خسته کننده

غریبه آشنا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:26 ق.ظ

دلم نمیخواد برم؛نمیدونی چه قدر دلم گرفته
خیلی وقته که از اون روزا گذشته؛
چرا رفتن؛چرا این جوری شد؛چرا لحظه ها بر نمیگردن
چرا لحظه ها موندنی نیستن و خاطره ها رفتنی
من چیزی و که میخواستم بدست آوردم اما دیگران نمیخوان که من و اون ما باشیم.
دلم برات یه ذره شده
بیا پیشم؛نمیخوام اذیتت کنم چیزی برام ننویس نظر نمیخوام فقط رد پای یه انسان میخوام
فقط یه نظر خالی
میخوام بدو.نم بیهوده برنگشتم
انگاری خیلی ها تنهات گذاشتن ؛تو دیگه چرا ؟
تو که همیشه با همشون مهربون بودی ؛قدیمی ها انگاری رفتن
و فقط تو موندی
روزای سختیه؛
بی خیال دلم خیلی پره اینجارو خیلی وقت پیشا خطخطی کردم؛
همیشه میومدم و برات کامنت میذاشتم
مراقب خودت باش
میدونم حرفام بی سر و ته بود تو ببخش
یا علی

هومن پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:16 ب.ظ http://lopo.blogsky.com

چقدر قشنگ مینویسی کاش منم بلد بودم در هر حال آمده بودم بگم دعوتی برای یک بازی سری به وبلاگم بزنی متوجه میشی

انقدر نوشته ات زیبا بوود که داشت یادم میرفت برای چی آمده ام
فقط این ۳۶۰ ژوول رو معنی میکنی من درکشو ندارم

mosafer شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:13 ب.ظ

دوستت دارم

mosafer شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

دوستت دارم

cHeeTaH سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:35 ب.ظ http://elyas139.blogfa.com

می چکد سمفونی شب

آرام

روی دلتنگی ِ خاموش ِ غروب

مغرب از آتش ِ افسرده ی روز

بی صدا می سوزد

می برد نغمه ی دلتنگی را

بادِ جنوب

تا کند زمزمه بر بام هوا

نیست حرفی ز لبانش٬ لیکن

مانده با خامُشی اش مطلب ها

"احمد شاملو"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد