عمیق ترین درد


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند

و تو از او رسم محبت بیاموزی.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی

 و از غم زندگی برایش اشک بریزی.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است

 که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی.

 

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.

نظرات 5 + ارسال نظر
سپیدامهر دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست، مردگی است
بی عشق و احساس زندگی کردن بنام زندگی است

سحر سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:03 ق.ظ http://mo0o0o0oshi.persianblog.ir/

سلام ..دوست من ..خوشحال میشم به وب منم بیای..راستی وب خوشگلی داری..

خراباتی یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.nasimetanhaayi.blogfa.com

خدایا من کیستم که بر درگاه تو زارم یا قصه درد خود بتو پردازم.

در عشق تو من که هستم که در منزل من از وصل رخت گلی دمد بر گل من .

الهی ای راهنما به کرم ، فروماندم در حیرت یکدم ، آن کدام است ؟

دمی که نه حوا در آن گنجد نه آدم .

اگر من دم بیابم چون من کیست ؟ بیچاره زنده ای که بی نفسش باید زیست

الهی از جود تو هر مفلسی را نصیبی و از کرم تو هر دردمندی را طبیبی و از رحمت تو

هر کسی را سهمی .

بگذار تا داستان درد خود بتو پردازم ، بر درگاه تو میزارم و به امید تو می نازم ،

یک نظر در من نگر تا دو گیتی به آب اندازم .

مهر تو به مهر خاتم ندهم ...

وصلت به دم مسیح مریم ندهم ...

عشقت به هزار باغ خرم ندهم ...

یک دم غم تو به هر دو عالم ندهم ...

الهی هر چند ما گنه کاریم تو غفاری ، هر چند ما زشت کاریم تو ستاری ...

الهی گنج فضل تو داری و بی نظیر و بی یاری ،

ما را سزاست که خطاهای ما را در گذاری.

الهی به نشانت بینندگانیم ، به نامت زندگانیم ، به فضلت شادمانیم ، به مهرت نازداریم ...

از جام مهر تو مست ماییم ، صید عشق تو در دام ماییم ...

زنجیر معنبر تو دام دل ماست .

عنبر ز نسیم او غلام دل ماست .

در عشق تو چون خطی بنام دل ماست .

گویی که همه جهان بکام دل ماست .

الهی دانی که من به خود و به این ورزم و نه به کفایت خود شمع هدایت افروزم ...

از من چه آید ؟ و از کردار من چه گشاید ، طاعت من به توفیق تو ، خدمت به هدایت تو

...

توبه من به رعایت تو ، شکر من به انعام تو ، ذکر من به الهام تو ...

همه تویی ، من که ام ؟ اگر فضل تو نباشد من بر چه ام ؟

الهی ، اگر تو مرا خواستی ، من آن خواستم که تو خواستی و آن خواهم که تو خواهی

آمین ...

( ماه ضیافت خدا مبارک )

خراباتی چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.nasimetanhaayi.blogfa.com

سلام همسایه.

سپاس از آخرین حضور پر مهرتان.

با کوتاه ترین داستان به روزم.


زندگی ...!


کاش می شد رمز خوشی را فهمید



کاش می شد مرگ را از زاویه ای دیگر دید



زندگی عرصه ای دارد از شادی تا غم



وسعتی دارد از وصال تا هجران



زندگی را باید از نو تعریف کرد



زندگی را باید ذره ذره بویید



زندگی را باید قطره قطره چشید



زندگی را باید لحظه لحظه طی کرد



و اینها با هم



"تفسیر گل سرخ زندگیست "





در پناه حق ...



شازده شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ http://motaleateman.persianblog.ir

چقدر این تصویر رو دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد