عاشق بی معشوق

 
هر آمدنی را رفتنی است    
 
  
 و لی دلبستگی ها و عواطف،  
  
 پیوندهای استواری بوجود می آورند که جدایی را سخت می کند.   
 
از دست دادن پدرو مادر،  
 
 غمی نیست که بشود با کلمه و نوشته آنرا بیان کرد . . .  

 
سخته ولی  حقیقته همه ما همان راه را خواهیم رفت . . .  
 
 آنها زودتر شتافتند . . .  

چند روزی معاف از نوشتن . . 
  
.   
  
مادرم 
 
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود  

در عزایت جامه اندر تن دریدن زود بود 

آخر ای یار،همه ای مظهر لطف و صفا  

در دیار جاودان منزل گزیدن زود بود   
رهگذر آهسته بگذر 

این مزار مادر است. 

بر جمیع مادران روزگار او سرور است. 

پاره جان و تن است این خفته در خاک سیاه 

تا ابد چشمان من در انتظار مادر است.  
 
 
 
دلم می خواست زیباترین لبخندها نثارت  

کنم و گل بوسه های مهر را بر دستهایت بنشانم . 
 
دلم می خواست سر بر رویشانه هایت بگذارم 
 
 و حرفای نا گفته دلم را برایت نجوا کنم .    
دلم می خواست همیشه در کنارم باشی و من با عشق نامت را صدا کنم  

مامانی  سوفیا  خیلی  تنهاست. تنهای  تنها   

می دانم پنج شنبه هاچشم انتظار هستی مامانی
 
پس اشکهایم را از راه دور همچون دسته گلی برایت می فرستم 
 
 تا بدانی این دل طوفان زده ام تا هستم با یاد و خاطر تو می تپد  

دوست دارم مامانی 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد